ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar...

20
ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻓﻬﺮﺳﺖ(ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ) ﻃﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺍﻯ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻤﺎﻳﺶ ﺩﺭ ﻧﺼﺮﺍﷲ ﺳﻴﺪﺣﺴﻦﻫﺎﻯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺭﻫﺒﺮ ﻛﻼﻡ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻣﻰ ﺑﻴﺪﺍﺭﻯ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﻛﺎﻇﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺑﻪ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﮔﺬﺭﻯ ﻫﻔﺘﻢ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﺯ ﮔﻮﻫﺮ ﻫﻔﺖ! ﺑﺪﻫﻴﺪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﻳﺪ ﺭﺍ ﻣﺎ ﻗﻠﺐ ﺑﻬﺸﺘﻰﺍﷲ ﺁﻳﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﺗﻴﺮ ﻫﻔﺘﻢ ﻣﺒﻌﺚ ﺭﻭﺯ ﺧﻴﺒﺮ ﻓﺘﺢ

Transcript of ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar...

Page 1: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

فهرست مطالببزرگان طبرستان (مازندران)

ديدگاه هاى سيدحسن نصراهللا در همايش امام خامنه اىبيدارى اسالمى در كالم رهبر انقالب

گذرى كوتاه به زندگى امام كاظم عليه السالمهفت گوهر از گوهر هفتم

قلب ما را برداريد و به ايشان بدهيد!هفتم تير سالروز شهادت آيت اهللا بهشتى

روز مبعثفتح خيبر

Page 2: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

39

ــنگ و طول آن چهار ذرع و پهناى آن دو ذرع ــد: درب حصار از س يعقوبى، در تاريخ خود(8)مى نويسبود. شيخ مفيد، در ارشاد(9) به سند خاصى از اميرمؤمنان، سرگذشت كندن در خيبر را چنين نقل مى كند: من در خيبر را كنده به جاى سپر به كار بردم و پس از پايان نبرد آن را مانند پل به روى خندقى كه يهوديان كنده بودند، قرار دادم. سپس آن را ميان خندق پرتاب كردم مردى پرسيد آيا سنگينى آن را

احساس نمودى! گفتم به همان اندازه سنگينى كه از سپر خود احساس مى كردم. عوامل پيروزى

دژهاى خيبر فتح شد و يهوديان با شرايط خاصى در برابر ارتش اسالم سر تسليم فرود آوردند. پيروزى فوق العاده مسلمانان در اين نبرد، درگروى عواملى بود كه اكنون به طور اجمال به آنها اشاره مى شود:

1.نقشه و تاكتيك نظامى 2.كسب اطالعات و تحصيل اسرار داخلى دشمن

3.جانبازى و فداكارى همه جانبه اميرمؤمنان. گذشت در هنگام پيروزى

مردان الهى و جوانمردان بزرگ جهان، به هنگام فتح و پيروزى با دشمن ناتوان و رنجور، باكمال لطف ــر دشمن، سايه مى افكند و از لحظه اى كه ــت آنان بر س و محبت معامله مى نمايند. اغماض و گذش

دشمن تسليم مى شود، از در عطوفت وارد شده، انتقام جوئى و كينه توزى را كنار مى گذارند. پيشواى بزرگ مسلمانان پس از فتح خيبر، بالهاى عطوفت خود را بر سر مردم خيبر گشود،( مردمى كه با صرف هزينه هاى زياد، اعراب بت پرست را بر ضد او شورانيده و مدينه را مورد تهاجم و در آستانه سقوط قرار داده بودند) و تقاضاى يهوديان خيبر را، مبنى بر اينكه آنان در سزمين خيبر سكنى گزينند، و اراضى و نخل هاى خيبر در اختيار آنها باشد و نيمى از درآمد را به مسلمانان بپردازند، پذيرفت.(11) حتى به نقل ابن هشام، مطلب ياد شده را خود پيامبر پيشنهاد كرد، و دست يهود را در امور كشاورزى و

غرس نهال و پرورش درختان باز گذارد

پي نوشت ها1.تاريخ طبرى.ج2، ص46 2.امالي طوسي"/164- ابن هشام، ج2، ص328 3.سيره حلبي"، ج 3، ص 38 4.سيره ابن هشام، ج 3، ص 345 5.مجمع البيان"، ج9، ص 120 6.صحيح مسلم"، ج 5، ص 195 7.تاريخ طبري"، ج 2، ص 94 8.تاريخ طبري.ج2، ص 46 9.ارشاد، ص59 10.خصال، ج2،ص16 11.سيره ابن هشام،ج1، ص337http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=3562

فـــتـــح خـــيـــبـــر

بزرگان مازندران

Page 3: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

3

* شهيد شيخ فضل اهللا نورى شيخ فضل اهللا نورى از علماى نامدار درسال 1295ه. ق در قريه الشك كجور به دنيا آمد. او پس از ــب درجه اجتهاد در نجف اشرف به تهران آمد و در شمار مراجع بزرگ استان طى مدارج علمى و كستهران درآمد. او از روحانيون برجسته در مبارزه عليه استعمار بود . در جريان نهضت مشروطه، او خواهان مشروطه مشروعه و تشكيل مجلس شوراى اسالمى بود ولى مخالفان اجراى احكام اسالم و غربزدگان ــال 1327ه .ق برابر با 11مرداد 1288ه . ش ــتبداد كرده و باالخره در روز 13رجب س او را متهم به اســهادت ــى او را محكوم كردند و به ش روز تولد حضرت على (ع) پس از محاكمه در يك دادگاه فرمايشــانيدند. مضجع اين عالم وارسته هم اينك در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه(سالم اهللا عليها) رس

مى باشد.* حاج شيخ محمدكوسانى

ــتانى از اهالى دهكده كوسان از توابع بهشهر ــيخ محمد كوسانى معروف به آيت اهللا كوهس حاج شــال 1275شمسى متولد شد . تحصيالت علمى خود را نزد اساتيد فن در ــت و در حدود س مازندران اسمشهد و نجف به اتمام رسانيده، در زهد و ورع امروزه در سراسر مازندران شهرتى كامل دارد. در علوم عقلى و نقلى و فلسفه و حكمت الهى ماهر و صاحب تاليفات نفيس در اين خصوص مى باشد . معروف است كه مى گويند حضرت آيت اهللا مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بار ها به زائرين عتبات سفارش ــانى براى توده ى مازندرانى ها يكى از ودايع الهى است ــيخ محمد كوس مى فرمودند كه وجود آقا شــان سفرى با پاى پياده در سال 1313شمسى به مكه معظمه نمودند. آيت اهللا كوهستانى در ماه .ايشذيقعده 1391ه .ق به كسالت تنگى نفس و قلب مبتال گرديد و در ربيع االول 1392ه .ق دارفانى را وداع نمود و پس از تشييع بسيار با شكوه و بى نظير در شهرهاى بهشهر و گرگان و على آباد كتول و بجنورد

و شيروان و قوچان و مشهد، باالخره در كنار حرم مطهر ثامن االئمه امام رضا (ع) مدفون گرديد .* حسن بن زيد معروف به داعى كبير

ــر سلسله دودمان علويان طبرستان حسن بن زيد معروف به "داعى الى الحق"، "داعى اول" و يا س"داعى كبير" است . از دوران اوليه زندگانى او اطالعات زيادى بدست نيامد و اكثر محققين و مورخين ــته هاى مورخان چنين بر مى آيد كه او به هنگام خالفت ــى قيام او پرداخته اند . از نوش فقط به بررس

مستعين باهللا در سال 250ه . ق قيام نمود .ــتان در حوزه فرمانروايى ــته اند كه: از زمانى كه طبرس ــن بن زيد چنين نوش در مورد علت قيام حسطاهريان قرار گرفت، اميران اين سلسله افرادى را جهت اداره امور واليات با اختيارات نامحدود اعزام مى نمودند .در زمان امارت محمدبن عبداهللا طاهرى، جابرن هارون نصرانى، جهت اخذ ماليات به مازندران ــت به حدى كه گروهى از مردم به ناچار مجبور ــتم زيادى روا داش روانه گرديد . وى بر مردم ظلم و سبه مهاجرت شده و به سوى گيالن و ديلمان رهسپار گرديدند. عده اى ديگر ازمردم به سراغ يكى از ــتان به نام محمدبن ابراهيم رفته و از وى در خواست نمودند تا رهبرى آنها را به عهده علويان طبرس

مــــازنــــدران بــــزرگــــان

38

برانگيخت. هر فردى آرزو مى كرد كه اين مدال بزرگ نظامى، نصيب وى گردد و اين قرعه به او افتد. باالخره آفتاب با طلوع خود، سينه افق را شكافت، خورشيد با اشعه طالئى خود دشت و دمن را روشن ساخت. سرداران گرد پيامبر آمده و دو سردار شكست خورده، با گردن هاى كشيده متوجه دستور پيامبر

شده و مى خواستند هر چه زودتر بفهمند كه اين پرچم پر افتخار به دست چه كسى داده خواهد شد. ــكوت پر انتظار مردم، با جمله پيامبر كه فرمود: "على (عليه السالم)كجا است؟ در هم شكست . سدر پاسخ او گفته شد كه او دچار درد چشم است، و در گوشه اى استراحت مى كند . پيامبر فرمود او را بياوريد. طبرى مى گويد: على (عليه السالم)را بر شتر سوار نموده و در برابر خيمه پيامبر فرود آوردند. اين جمله حاكى است كه عارضه چشم به قدرى سخت بوده كه سردار را از پاى در آورده بود. پيامبر دستى بر ديدگان او كشيد، و درحق او دعا نمود. اين عمل و آن دعا، مانند دم مسيحائى، آنچنان اثر نيك در

ديدگان او گذارد كه سردار نامى اسالم تا پايان عمر به درد چشم مبتال نگرديد. پيامبر به على عليه السالم دستور پيشروى داد. همچنين، ياد آور شد كه قبل از جنگ نمايندگانى را به سوى سران دژ اعزام بدارد و آنها را به آئين اسالم دعوت نمايد؛ اگر آن را نپذيرفتند، آنها را به وظايف ــوند و با پرداخت جزيه در سايه ــنا سازد كه بايد خلع سالح ش ــالم آش خويش تحت لواى حكومت اسحكومت اسالمى آزادانه زندگى كنند. اگر به هيچ كدام گردن ننهادند، با آنان بجنگد. جمله زير، آخرين

جمله اى بود كه مقام فرماندهى، بدرقه راه على عليه السالم نمودند و فرمودند: لئن يهدى اهللا بك رجال واحدا خير من ان يكون لك حمرالنعم هر گاه خداوند يك فرد را به وسيله تو هدايت كند، بهتر از اين است كه شتران سرخ موى مال تو باشد و آنها را در راه خدا صرف كنى.(6)

گشودن در خيبرهنگامى كه اميرمؤمنان"ع"، از ناحيه پيامبر مأمور شد كه دژهاى " وطيح" و " ساللم" را بگشايد. زره محكمى بر تن كرد و شمشير مخصوص خود ذوالفقار را حمايل نموده هروله كنان و با شهامت خاصى كه شايسته قهرمانان ويژه ميدان هاى جنگى است، به سوى دژ حركت كرد و پرچم اسالم را كه پيامبر به دست او داده بود، در نزديكى خيبر بر زمين نصب نمود. در اين لحظه، در خيبر باز گرديد، و جنگاوران از آن بيرون ريختند . و دو تن از جنگاوران معروف يهود به حارث به دست امام كشته شدند. نام مرحب و پس از مرگ حارث، برادرش مرحب براى انتقام وارد ميدان شد . امام و مرحب شروع به رجز خوانى كردند رجزهاى دو قهرمان پايان يافت. صداى ضربات شمشير و نيزه هاى دو قهرمان اسالم و يهود، وحشت عجيبى در دل ناظران پديد آورد. ناگهان شمشير برنده و كوبنده قهرمان اسالم، بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و كاله خود و سنگ و سر را تا دندان، دو نيم ساخت. اين ضربه آنچنان سهمگين بود كه برخى از دالوران يهود كه پشت سر مرحب ايستاده بودند، پا به فرار گذارده و به دژ پناهنده شدند. و عده اى كه فرار نكردند، با على (عليه السالم) تن به تن جنگيده و كشته شدند، على (ع) يهوديان فرارى را تا در حصار تعقيب نمود. دراين كشمكش، يك نفر از جنگجويان يهود با شمشير بر سپر على (ع) زد و سپر از دست وى افتاد . على (ع) فورا متوجه در دژ گرديد، و آن را از جاى خود كند، و تا پايان كارزار به جاى سپر از آن استفاده كرد. پس از آنكه آن را بر روى زمين افكند، هشت نفر از نيرومندترين سربازان اسالم از آن جمله ابورافع، سعى كردند كه آن را از اين رو به آن رو كنند، نتوانستند.(7) در نتيجه قلعه اى كه

مسلمانان ده روز پشت آن معطل شده بودند، در مدت كوتاهى گشوده شد.

فـــتـــح خـــيـــبـــر

Page 4: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

37

تسخير يك دژ، ده روز تالش انجام مى گرفت و نتيجه اى به دست نمى آمد. سنگرهاى يهود فرو مى ريزد

ــربازان اسالم، دژها را يك يك ــتفاده مى شود كه س ــيره چنين اس از مجموع كتاب هاى تاريخ و سمحاصره مى كردند؛ و و كوشش مى نمودند كه ارتباط دژ محاصره شده را از دژهاى ديگر قطع نمايند،

و پس از گشودن آن دژ، به محاصره دژ ديگر مى پرداختند. دژهائى كه با يكديگر ارتباط زيرزمينى داشتند و يا رزمندگان آنها به دفاع سرسختانه بر مى خاستند، ــتولى ــودن آنها به كندى صورت مى گرفت، ولى دژهائى كه رعب و ترس بر فرماندهان آنها مس گشــانى تحت تسلط در مى آمدند و قتل و ــده بود، به آس ــته، و يا روابط آنها با خارج به كلى بريده ش گش

خونريزى كمتر اتفاق مى افتاد و كار به سرعت زياد پيش مى رفت. امانتدارى در عين نياز

در حالتى كه گرسنگى شديد، بر مسلمانان مستولى گرديده بود و آنان با خوردن گوشت حيواناتى كه خوردن آنها مكروه است، گرسنگى را برطرف مى كردند؛ چوپان سياه چهره اى كه براى يهوديان گله دارى مى كرد، حضور پيامبر شرفياب گرديد و درخواست نمود كه حقيقت اسالم را بر او عرضه بدارد. او در همان جلسه بر اثر سخنان نافذ پيامبر ايمان آورد، و گفت: اين گوسفندان همگى در دست من امانت

است، و اكنون كه رابطه من با صاحبان گوسفندان بريده شده، تكليف من چيست؟ ــا خيانت به امانت يكى از ــنه، با كمال صراحت فرمود:" در آئين م ــربازان گرس ــر در برابر ديدگان س پيامبــت همه گوسفندان را تا در قلعه ببرى و همه را به دست صاحبانشان ــت. برتو الزم اس بزرگترين جرم ها اسبرسانى. او دستور پيامبر را اطاعت نمود و بالفاصله در جنگ شركت كرد و در راه اسالم جام شهادت نوشيد.(4) در تمام دوران محاصره، رفت و آمد گله هاى قلعه، در صبح و عصر، كامال آزاد بود و يك نفر از مسلمانان در فكر ربودن گوسفندان دشمن نبود؛ زيرا آنان در پرتو تعاليم عالى رهبر خود، امين و درستكار بار آمده بودند.

سردار بزرگ خيبرپيامبر اكرم صلى اهللا عليه وآله براى تصرف دژهاى خيبر، فرماندهى لشكر را به عهده دو نفر قرار داد اما آنها نتوانستند پيروز شوند و با ترس از دشمن از ميدان باز گشتند. بنا به نقل طبرى، پس از بازگشت

آخرين فرد از صحنه نبرد، پيامبر و سرداران اسالم سخت ناراحت شدند. در اين لحظات، پيامبر، افسران و دالوران ارتش را گرد آورد، و جمله ارزنده زير را كه در صفحات تاريخ ضبط است، فرمود:" ألعطين الراية غدا رجال يحب اهللا و رسوله و يحبه اهللا و رسوله يفتح

اهللا على يديه ليس بفرار."(5) ــى مى دهم كه خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر نيز دوست ــت كس اين پرچم را فردا به دسدار او هستند و خداوند اين دژ را به دست او مى گشايد. او مردى است كه هرگز پشت به دشمن نكرده و از صحنه نبرد فرار نمى كند و بنا به نقل طبرسى و حلبى چنين فرمود: كرارا غير فرار، يعنى به سوى

دشمن حمله كرده، و هرگز فرار نمى كند اين جمله كه حاكى از فضليت و برترى معنوى و شهامت آن سردارى است كه مقدر بود فتح و پيروزى ــرداران سپاه ــادى توأم با اضطراب و دلهره در ميان ارتش و س ــت او صورت بگيرد؛ غريوى از ش به دس

فـــتـــح خـــيـــبـــر

4

بگيرد. اما او آنها را به سوى حسن بن زيد كه بعدها به داعى كبير شهرت يافت و در آن زمان در رى اقامت داشت، رهنمون كرد .

مرحوم عالمه امينى در مورد او نوشته است:ــل بيت را در اصول و فروع ظاهر كرده و به " الرضا من آل محمد " دعوت مى كرد و ــب اه او مذهــى كه بر مرقد على (ع) ديوارى بنا كرد و به تعميرآن بقعه مباركه پرادخت ــته اند كه اول كس نيز نوش

حسن بن زيد بود .

* آيت اهللا العظمى حاج ميرزا هاشم آملى در سال 1322ه. ق درروستاى پردمه الريجان از توابع شهرستان آمل ديده به جهان گشود . درسال 1335ه. ق به عزم تحصيل به تهران رفت و در بدو ورود مورد توجه مرحوم مدرس واقع گرديد . ايشان در سال 1345ه .ق براى تكميل معلومات خود رهسپار حوزه علميه قم شد و در مدت اقامت در قم از

محضر درس آيات عظام حائرى يزدى، كاشانى و . . . بهره مند گرديد .ــت اهللا حائرى يزدى و آيت اهللا حجت كوه كمره اى ــا اخذ درجه اجتهاد از آي ــال 1351ه . ق ب در سجهت ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت كرد و در مدت اقامت 30ساله خود در حوزه بزرگ نجف ــت از محفل درس آيات عظام حاج ميرزا حسين نائينى و حاج ابوالحسن اصفهانى استفاده ببرد توانس.معظم له در سال 1381ه. ق به ايران بازگشت و در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه (س) به تدريس

فقه و اصول پرداخت .آيت اهللا آملى به غير از تاليفات بسيار ارزنده و پرورش شاگردان نام آورى چون آيت اهللا شيخ حسن حسن زاده آملى، آيت اهللا شيخ عبداهللا جوادى آملى و . . . از وجود فرزندانى نيكو و شايسته برخوردار بودند كه عبارتند از: دكتر محمد جواد الريجانى، دكتر على الريجانى، دكتر باقر الريجانى و آيت اهللا

صادق الريجانى پيكر پاك آن فقيه نامدار در سال 1371ه. ش درحرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاك سپرده

شد.* ابن شهرآشوب ساروى

ابوجعفر محمد بن على بن شهر آشوب ساروى مازندرانى ملقب به "زين الدين " و معروف به "ابن ــد . وى با تالش و زحمات خويش توانست به عنوان يكى از ــوب "در سال 489ه.ق متولد ش شهرآشبزرگترين مروجين مكتب، زنده كننده آثار آل محمد (ص) و تجديد كننده مذهب در زمان خود محسوب ــهرحلب گردد. وى بخاطر درگيرى با والى مازندران از اين منطقه خارج گرديد و تا اقامت نهائى در شدر سرزمين سوريه به منظور كسب علوم اسالمى دست به مسافرتهاى زيادى زد .در بزرگوارى او اين بس كه دانشمندان پس از شيخ طوسى او را "شيخ الطايفه" خوانده اند و در كليه كتابها او را زنده كننده

شيعه و آثار اهل بيت دانسته اند .ــب علم و دانش به مالقات جماعت زيادى از اعاظم علماى اسالمى ــوب جهت كس ــهر آش ابن ش

مــــازنــــدران بــــزرگــــان

Page 5: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

5

توفيق يافته از جمله: على بن بيهقى مولف تاريخ بيهق، جاراهللا زمخشرى از علماى عامه مولف تفسير "كشاف"، قطب الدين رازى و . . .

ــت و ــاى متعدد برجاى مانده كه معروفترين آنها "كتاب "مناقب آل ابى طالب (ع)" اس از وى كتابهبيشترين شهرت مولف نيز مرهون آن است . وى سرانجام پس از گذراندن صدسال عمرو حدود هفتاد سال خدمت پرتالش به تشيع، درشب جمعه 22ماه شعبان سال 588 ه.ق در شهر حلب به ديار باقى

شتافت.* ابوجعفربن جريربن يزيد آملى

معروف به " امام المورخين " به اعتقاد اكثر مورخين در سال 244ه.ق در آمل متولد شد . وى نخستين مورخ بزرگ و مفسر قرآن در سراسر تاريخ اسالم مى باشد. تاليفات متعددى از محمد بن جرير طبرى به يادگار مانده كه مهمترين آنها تفسير قرآن كه نامش جامع البيان فى تفسيرالقرآن مى باشد كه به تفسير طبرى و تفسير ابن جرير معروف است . از ديگر تاليفات معروف وى تاريخ طبرى است كه عمده شهرت

طبرى نيز از همين كتاب مى باشد. محمد بن جرير طبرى در سال 310ه . ق از دنيا رفت.

* عالمه حسن حسن زاد آملى ــود . در كودكى " حسن" را براى ــتى گش ــال 1307 در يكى از مناطق آمل ديده به جهان هس درسآموختن قرآن كريم نزد چند بانوى پرهيزكار فرستادند و وى به فراگيرى خواندن و نوشتن قرآن پرداخت . سپس براى ادامه تحصيل به مدرسه رفت و پس از افزايش شيفتگى به علوم دينى به طلبگى روى آورد تا 22 سالگى در زادگاه خود دروس و كتب دين از جمله مقدمات، نصاب الصبيان، سيوطى حاشيه، شرايع محقق و مطول را آموخت و همزمان در خط و خوشنويسى تبحر الزم را كسب كرد و در سال 1329 ــيخ محمدتقى آملى و آقا سيد احمد لواسانى به ــات درس آيت اهللا ش به تهران عزيمت نمود و در جلسفراگيرى لمعه و ساير دروس پرداخت .دروس رسائل، مكاسب، كفايه، اشارات شيخ الرييس را از محضر علمايى همچون الهى قمشه اى، آشتيانى، فاضل تونى، شعرانى تلمذ نمود . در همين اثنا تبحر خاصى ــت آورد.آن گاه براى استفاده از محضر فيلسوف بى بديل معاصر در علوم رياضى، هيئت و نجوم بدسحضرت آيت اهللا عالمه طباطبايى راهى قم شد و از آن زمان تاكنون اهتمام جدى به تحقيق و پژوهش گماشت آثار بجاى مانده از اين فرزانه ماندگار در رشته تخصصى فلسفه،عرفان ومعارف اسالمى عبارت ــت از: تصحيح نهج البالغه از روى نسخه خطى سيد رضى – اعراب جلدين اصول كافى، خزايى، اسخالصه المنهج – شرح فصوص قيصرى – تصحيح كامل دوره حكمت متعاليه مالصدرا- تصحيح، تدريس و تحشيه آثار ارزشمندى از قبيل تمهيدات القواعد صائن الدين فصوص الحكم فارابى، اصول

اقليدس كليله و دمنه – قرآن و انسان – نمع االواليه – ديوان شعر.* حضرت آيت اهللا حاج شيخ عبداهللا جوادى آملى دامت بركاته

ــير قرآن , خارج فقه و اصول و داراى تاليفات بسيارى در اين ــاتيد مبرز فلسفه , عرفان , تفس از اس

مــــازنــــدران بــــزرگــــان

36

هنگامى كه به سرزمين خيبر نزديك شد، دعاى زير را كه حاكى از نيت پاك او است خواند: بارالها! توئى خداى آسمانها و آنچه زير آنها قرار گرفته، و خداى زمين و آنچه بر آن سنگينى افكنده. من از تو ــت را مى خواهم و از بديهاى آن و بدى آنچه در خوبى اين آبادى و خوبى اهل آن و آنچه در آن هس

آن قرار گرفته، به تو پناه مى برم. اين دعا در حال تضرع، آن هم در برابر هزار و ششصد سرباز دلير كه هر كدام كانون سوزانى از عشق و شور به جنگ و نبرد بودند؛ حاكيست كه پيامبر به منظور كشورگشائى، توسعه طلبى و انتقام جوئى پا به اين سرزمين نگذاشته است؛ او براى اين آمده است كه اين كانون خطر را كه هر لحظه ممكن است ــت، قرار بگيرد، درهم بكوبد تا نهضت اسالمى از اين ناحيه تهديد ــركان بت پرس پايگاهى براى مشنشود. پيامبر پس از فتح دژها و خلع سالح، اراضى و مزارع آنها را به خود آنها واگذار نمود، و تنها با اخذ

" جزيه" در برابر حفظ جان و مال آنها، اكتفاء كرد. موقعيت استراتژيكى دژهاى خيبر

دژهاى هفتگانه " خيبر"، هر كدام نام مخصوصى داشتند و نام هاى آنها به قرار زير بود: ناعم؛ قموص، كتيبه، نساة، شق؛ وطيح و ساللم . برخى از اين دژها گاهى به يكى از سران آن دژ منسوب مى شد؛

مثال مى گفتند دژ مرحب و... ــده بود تا ــاخته ش همچنين، براى حفاظت و كنترل اخبار خارج دژ، در كنار هر دژى، برج مراقبت سنگهبانان برج ها، جريان خارج قلعه را به داخل گزارش دهند، و طرز ساختمان برج و دژ طورى بود، كه ساكنان آنها بر بيرون قلعه كامال مسلط بودند و با منجنيق و غيره مى توانستند دشمن را سنگباران كنند.

(3) در ميان اين جمعيت بيست هزارى، دو هزار مرد جنگى و دالور بود كه فكر آنها از نظر آب و ذخائر ــوده بود، و در انبارها، ذخاير زيادى داشتند. اين دژها آنچنان محكم و آهنين بودند كه غذائى كامال آسسوراخ كردن آنها امكان نداشت، و كسانى كه مى خواستند خود را به نزديكى دژ برسانند، با پرتاب سنگ،

مجروح و يا كشته مى شدند. اين دژها، سنگرهاى محكمى براى جنگاوران يهود به شمار مى رفت. مسلمانان كه در برابر چنين دشمن مجهز و نيرومندى قرار گرفته بودند؛ بايد در تسخير اين دژها از تاكتيك هاى نظامى بهره مى گرفتند. نخستين كارى كه انجام گرفت، اين بود كه شبانه تمام نقاط حساس و راهها، به وسيله سربازان اسالم اشغال گرديد. اين كار به قدرى مخفيانه و در عين حال سريع انجام گرفت، كه نگهبانان برجها نيز از اين كار، آگاهى نيافتند. صبحگاهان كه كشاورزان خيبر با لوازم كشاورزى از قلعه ها بيرون آمدند؛ چشمانشان به سربازان دلير و مجاهد اسالم افتاد، كه در پرتو قدرت ايمان و بازوان نيرومند و سالح هاى برنده، تمام راهها را به روى آنها بسته اند و اگر قدمى فراتر بگذارند، ــد. اين منظره آنچنان آنها را خائف و مرعوب ساخت، كه بى اختيار پا به فرار ــتگير خواهند ش فورا دسگذاردند، و همگى گفتند محمد با سربازانش اينجاست و فورا درهاى دژها را سخت بسته و در داخل

دژها شوراى جنگى تشكيل گرديد. نتيجه شورا اين بود كه زنان و كودكان را در يكى از دژها، و ذخائر غذائى را در دژ ديگر جاى دهند و دليران و جنگاوران هر قلعه با سنگ و تير از باال دفاع كنند و قهرمانان هر دژ در مواقع خاصى از دژ بيرون آيند و بيرون دژ با دليران اسالم بجنگند. جنگاوران از اين نقشه تا آخر نبرد دست بر نداشته، از اين جهت، توانستند مدت يك ماه در برابر ارتش نيرومند اسالم مقاومت كنند، به طوريكه گاهى براى

فـــتـــح خـــيـــبـــر

Page 6: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

35

روزى كه ستاره فروزان اسالم در سرزمين مدينه درخشيد، ملت يهود بيش از قريش، عداوت پيامبر و مسلمانان را به دل گرفتند، و با تمام دسيسه ها و قواى خود، بر كوبيدن آن كمر بستند.

جلگه وسيع حاصلخيزى را كه در شمال مدينه، به فاصله سى و دو فرسنگى آن قرار دارد؛ وادى خيبر ــكونت و حفاظت خويش در آن نقطه، دژهاى ــى نامند كه پيش از بعثت پيامبر، ملت يهود براى س مهفتگانه محكمى ساخته بودند. از آنجا كه آب و خاك اين منطقه براى كشاورزى آمادگى كاملى داشت؛ ساكنان آنجا در امور زراعت و جمع ثروت و تهيه سالح و طرز دفاع،مهارت كاملى پيدا كرده بودند، و آمار جمعيت آنها بالغ بر بيست هزار بود، و در ميان آنها مردان جنگاور و دلير فراوان به چشم مى خورد.(1)

جرم بزرگى كه يهوديان خيبر داشتند، اين بود كه تمام قبائل عرب را براى كوبيدن حكومت اسالم تشويق كردند، و سپاه شرك با كمك مالى يهودان خيبر، در يك روز از نقاط مختلف عربستان حركت ــاندند. در نتيجه، جنگ احزاب رخ داد؛ و سپاه مهاجم با تدابير پيامبر و ــت مدينه رس كرده خود را به پشــت خندق، متفرق شدند و به وطن خود- از آن جمله ــانى ياران او، پس از يك ماه توقف در پش جانفش

يهودان خيبر به خيبر – بازگشتند و مركز اسالم آرامش خود را باز يافت. ناجوانمردى يهود خيبر، پيامبر را بر آن داشت كه اين كانون خطر را برچيند و همه آنها را خلع سالح ــنگين، بت كند؛ زيرا بيم آن مى رفت كه اين ملت لجوج و ماجراجو، بار ديگر با صرف هزينه هاى ســلمانان برانگيزند و صحنه نبرد احزاب بار ديگر تكرار شود. بخصوص كه ــتان عرب را بر ضد مس پرستعصب يهود نسبت به آئين خود، بيش از عالقه مردم قريش به بت پرستى بود، و براى همين تعصب

كور بود كه هزار مشرك اسالم مى آورد، ولى يك يهودى حاضر نبود دست از كيش خود بردارد! ــكند، و همه آنها را خلع نمايد و ــاخت قدرت خيبريان را در هم بش عامل ديگرى كه پيامبر را مصمم سحركات آنان را زير نظر افسران خويش قرار دهد؛ اين بود كه او با ملوك و سالطين جهان مكاتبه نموده و همه آنها را با لحن قاطع به اسالم دعوت كرده بود. در اين صورت هيچ بعيد نبود كه ملت يهود، آلت دست كسرى و قيصر شوند و با كمك اين دو امپراتور، براى گرفتن انتقام، كمر ببندند، و نهضت اسالمى را در نطفه خفه سازند و يا خود امپراتوران را بر ضد اسالم بشورانند، چنانكه مشركان را بر ضد اسالم جوان شوراندند.

ــلمانان براى تسخير آخرين مراكز يهود در سرزمين بنابراين دالئل، پيامبر گرامى فرمان داد كه مسعربستان، آماده شوند و فرمود: فقط كسانى مى توانند افتخار شركت در اين نبرد را به دست آورند كه در صلح " حديبيه" حضور داشته اند، و غير آنان مى توانند به عنوان داوطلب شركت كنند، ولى از غنائم ــهمى نخواهند داشت. پيامبر" غيله ليثى" را جانشين خود در مدينه قرار داد، پرچم هاى سفيدى به س

دست على"عليه السالم" داد و فرمان حركت را صادر نمود. تاكتيك پيامبر اكرم(صلى اهللا عليه و آله) در هنگام حركت

پيامبر به هنگام حركت دادن سپاه اسالم، توجه خاصى به شيوه استتار نظامى داشت. او عالقمند بود كه كسى از مقصد وى آگاه نشود تا دشمن را غافلگير نموده و قبل از هر گونه اقدامى، محوطه آنها را محاصره نمايد. عالوه بر اين، متحدان دشمن تصور كنند، كه مقصد پيامبر به سوى آنها است، و براى

احتياط در خانه هاى خود بمانند، و به يكديگر نپيوندند. قصد پيامبر (صلى اهللا عليه و آله) كشورگشايى نبود

ــرباز – كه دويست سواره نظام در ميان آنها بود - به سوى ــالم با هزار و ششصد س رهبر بزرگ اسخيبر پيشروى كرد.(2)

فـــتـــح خـــيـــبـــر

6

علوم .در سال 1312 هجرى شمسى در شهر آمل در خانواده اى روحانى ديده به جهان گشود.پدرش از علما و وعاظ شهر آمل بود. بعد از پايان دروس دوره ابتدايى به حوزه علميه آمل پيوست و در آنجا به مدت پنج سال از محضر اساتيد بارز كه بعضى از آنها از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بودند بهره برد و مرحله متوسطه از مقدمات فقه و اصول و حديث را به پايان رساند . در شهريور سال 1329 شمسى با هجرت به تهران شهرآمل را ترك نمود و به نزد آية اهللا شيخ محمد تقى آملى رفت .سپس به مدرسه مروى منتقل شد و در آنجا مرحله عالى دروس حوزه و نيز معقول را تا سال 1334 شمسى نزد آيت اهللا شعرانى و آيت اهللا الهى قمشه اى و خارج فقه و اصول را نزد آيت اهللا شيخ محمد تقى آملى فرا گرفت ــال 1334 به حوزه علميه قم هجرت كرد و مدتى در محضر درس آية اهللا العظمى بروجردى . در ســيزده سال در درس فقه آيت اهللا سيد محمد محقق داماد حاضر شد. همچنين يك دوره از و حدود ســال بطول انجاميد را در نزد حضرت امام خمينى گذراند. و نيز در محضر اصول فقه كه مدت هفت سعالمه طباطبايى به مدت 25 سال اسفار الهيات شفا, منطق شفا, خارج حكمت متعاليه, عرفان اسالمى

و معارف موضوعى در حديث و تفسير قرآن را در جلسات خاص به اكمال رساند. * ايرج ملك پور

ايرج ملك پور در سال 1319 در شهرآمل متولد شد . وى تحصيالت ابتدايى و متوسطه را در شهر آمل گذراند و سال آخر دبيرستان را در دارالفنون تهران به پايان رساند و در همان سال در دانشگاه تهران به تحصيل در رشته فيزيك پرداخت . در سال 1353موفق به كسب دكترى در رشته فضا و ماهواره شد .

ملك پور دكتراى دوم را در رشته فيزيك ستاره ها دريافت نمود .از سال 1355در موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران مشغول به كار شد .رشته تخصصى دكتر ملك پور،

ستارگان انفجارى بوده و مقاالت بسيارى در اين زمينه دارند .از جمله آثار ايشان مى توان به: تقويم 5000 ساله ايران از سال 3540 قبل از هجرت تا1500ه . ش بصورت يك مجموعه 19جلدى تدوين شده است . تقويم رسمى ايران: گزارش علمى شماره 81 دانشگاه

تهران موسسه ژئوفيزيك، كتاب درباره اسرار بشقاب پرنده ها، كتاب تطبيقى دوره بيست جلدى .* سيد حيدر آملى

سيد حيدر آملى از بزرگان عرفاى شيعه در قرن هشتم هجرى مى باشد . تولد وى را به سال 720ه. ق در شهرآمل و وفات وى را به سال 794ه . ق نقل نموده اند . از آثار مهم ايشان مى توان از " تفسير المحيط االعظم فى البحر الخضم " و در مقدمات نص النصوص " كه در واقع " شرحى شيعى " نام برد .

از جمله خصوصيات شخصيتى علمى و عرفانى و تشيعى سيد حيدر آملى اينكه، مدام در كتابهاى خود خصوصا در جوامع االسرار، از حريم شيعه اماميه و از حريم عرفان واقعى دفاع مى كند و اصوال معتقد است بين مذاهب اسالمى فقط مذهب شيعه اثنا عشريه است كه بر حق بوده و شيعيان اماميه هستند

كه اهل سعادت و تشيع و مكتب اهل بيت عصمت و طهارت است كه صراط مستقيم مى باشد .ــيخ كامل "محقق نورالدين طهرانى " است و ديگرى ابو المطهر حلى، فرزند ــاتيد وى يكى ش از اس

عالمه حلى مى باشد كه سيد حيدر را به " زين العابدين ثانى "خطاب مى كند .

مــــازنــــدران بــــزرگــــان

Page 7: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

7

* على بن ربن طبرى ابوالحسن على بن سهل بن ربن طبرى معروف به " ابن طبرى " پزشك، رياضى دان اختر شناس، مترجم، اديب و از دانشمندان برجسته قرن سوم ه . ق در حدود سال 192ه . ق در طبرستان " احتمال قريب به يقين سارى " به دنيا آمد . وى كه استاد رازى است از پيشگامان تاليف كتاب در زمينه طب نيز مى باشد . كتاب "فردوس الحكمه " كه از تاليفات اين دانشمند مى باشد، نخستين مجموعه بزرگ از نوع خود در اسالم است كه در سال 234ه . ق و در 360 فصل نگاشته شد . دكتر ذبيح اهللا صفا مى نويسد: كتاب فردوس الحكمه كتاب جامعى است در طب كه با روش منطقى نگارش يافته و اين همان روش است كه بعدا على بن عباس مجوسى در كامل الصناعه و ابوعلى سينا در كتاب قانون به كار برده اند . ابن ربن آثار متعدد ديگرى نيز دارد كه مهمترين آن به اين قرار است " الدين و الدوله فى اثبات النبوه النبى و محمد (ص) در رد دين مسيحيت و حقانيت اسالم، عرفان الحياه، فى الترقى و . . . اين

دانشمند عالى قدر احتماال به سال 247ه . ق ديده ازجهان فروبست . * شهيد حجه االسالم سيد عبدالكريم هاشمى نژاد

شهيد هاشمى نژاد در سال 1311 شمسى، در شهرستان بهشهر متولد شد . دوره مقدماتى حوزه را نزد آيت اهللا كوهستانى گذراند . سپس براى ادامه تحصيل راهى قم شده و نزد آيت اهللا العظمى بروجردى و امام خمينى مدت 14 سال تلمذ كرد و در سن 27 سالگى به درجه اجتهاد نايل شد . شهيد در دوران ستم شاهى با روحيه مبارزه و شجاعت كم نظيرى كه داشت، از بدو شروع فعاليت اجتماعيش مبارزه با كجيها و انحرافات رژيم فاسد را سرلوحه كار خود نمود. وى در سال1342، پس از سخنرانى پر شورى ــتگير و زندانى شد . ــب پانزدهم خرداد به همراه 40 نفر روحانى ديگر دس كه در تهران ايراد كرد، در شهمچنين ايشان 3 روز بعد از حادثه 17خرداد 1354 توسط ماموران ساواك دستگير و به 2 سال زندان محكوم شد . پس از آزادى از زندان به مشهد بازگشت و مثلث مبارزاتى را با وجود مقام معظم رهبرى حضرت آيت اهللا خامنه اى و آيت اهللا واعظ طبسى تكميل كرد و آن قدر در اين عرصه كوشا بود كه ــان فرموده بودند (من چشمم به افرادى مانند شما روشن است حضرت امام در نامه اى خطاب به ايش) شهيد پس از پيروزى انقالب در مجلس خبرگان به عنوان نماينده مازندران انتخاب شد و در تدوين قانون اساسى زحمات فراوانى كشيد و پس از پايان دوره مجلس خبرگان، مقام دبيرى حزب جمهورى ــهد را به عهده گرفت . منافقين كوردل كه در مقابله با انقالب، رو به ترور شخصيتهاى ــالمى مش اسانقالب آورده بودند نقشه ترور وى را طرح و در هفتم مهر 1360 او را به شهادت رساندند . جنازه تكه تكه شده اين شهيد در فرداى آن روز بر فراز دستهاى مردم عزادار مشهد، تشييع و در حرم مطهرعلى

بن موسى الرضا (ع ) به خاك سپرده شد. ــهيد از خود آثار قلمى بسيارى به جاى گذاشته كه عبارتند از:مناظره دكتر و پير،واليت فقيه،زهرا ش

مكتب مقاومت،مسائل عصر ما.منبع: http://www.tebyan.net/index.aspx

مــــازنــــدران بــــزرگــــان

34

فتح خيبر

Page 8: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

33

شعار توحيدپيامبر گرامى اسالم صلى اهللا عليه و آله وسلم با شعار «قولوا ال اله اال اهللا تفلحوا؛ بگوييد خدايى نيست ــتگار شويد»، مردم را به توحيد فراخواند و به يكتاپرستى دعوت نمود و مذاهب جز خداى يگانه تا رس

ديگر را كه در دست خوش تحريف قرار گرفته بودند منسوخ و باطل اعالم كرد.

جمال محمدسرو نباشد به اعتدال محمد ماه فرو ماند از جمال محمد در نظر قدر با كمال محمد قدر فلك را كمال و منزلتى نيست

ليله «اسرا» شب وصال محمد وعده ديدار هركسى به قيامت آمده مجموع، در ظالل محمد آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى

روز قيامت نگر مجال محمد عرصه گيتى مجال همت او نيست بو كه قبولش كند، بالل محمد و آن همه پيرايه بسته جنت فردوس

تا بدهد بوسه بر نعال محمد همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد پيش دو ابروى چون هالل محمد شمس و قمر در زمين حشر نتابد

خواب نمى گيرد از خيال محمد چشم مرا، تا به خواب ديد جمالش عشق محمد بس است و آل محمد «سعدى» اگر عاشقى كنى و جوانى

سعدىhttp://www.hawzah.net پديدآورنده: اصغر عرفان، يوسف قربانى

ــــث ــــع ــــب روزم

8

ديـدگاه هاى سيد حسن نصراهللا

در هـمايـش امـام خامنـه اى در بـيـروت

Page 9: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

9

ــتين همايش فكرى علمى است كه درباره انديشه و شخصيت امام اين همايش گامى مهم و نخسخامنه اى دام ظله در ابعاد مختلف در خارج از ايران برگزار مى شود.

اولين آشنايىشناخت شخصى و مستقيم من با امام خامنه اى به سال 1986 برمى گردد كه با بسيارى از انديشه ها ــان به رويدادها و روش رهبرى و اداره امور و ــيوه تحليل و نگاه ايش و ديدگاه ها و مبانى فكرى و ش

تصميم گيرى هاى ايشان و همچنين خصوصيت هاى اخالقى شان آشنا شدم.ــناخت و اطالعى كه از ابعاد مختلف شخصيت ايشان پيدا كردم مى توانم بگويم كه با توجه به شــتيم؛ رهبرى كه ديدگاهى همه جانبه، ما با رهبرى بزرگ در رهبرى، تقوا، فقه و اجتهاد روبه رو هســت، از امكانات آگاه ــكالت و نيازها آگاه اس ــاس مبانى فكرى ثابت دارد، از مش عميق و متين براســب و هماهنگ با اصول و پايه ها را مى شناسد، و از اين رو با تمام رويدادها ــت، راه حل هاى مناس اسو تحوالت و موضوعات با نگاهى روشن و عميق با اين ديدگاه همه جانبه تعامل مى كند و در تمام ديدارهاى ايشان با اقشار مختلف مردم شما با رهبرى آگاه به موضوع و جزئيات امور رو به رو هستى

كه كارشناسانه نظر مى دهد.ما با شخصيتى عظيم و استثنايى رو به رو هستيم كه بسيارى در ميان امت، چيزى درباره او نمى دانند و كمتر كسى با اين شخصيت آگاه هستند ما مى دانيم كه اين رهبر در ميان امت و حتى در ايران چقدر مظلوم است حتى در بارزترين و روشن ترين بعد در شخصيت ايشان يعنى بعد رهبرى و سياسى ايشان مظلوم است. شما در برابر شخصيتى قرار داريد كه دشمنان، او را محاصره كرده اند و دوستان نيز حق

او را آن گونه كه بايد ادا نمى كنند.مسئوليت ما آن است كه اين امام عظيم را به امت معرفى كنيم تا از بركات وجود چنين رهبر و فقيه و انديشمندى براى حاضر و آينده و دنيا و آخرت خود استفاده كنند و اين در شرايطى است كه امت با چالش هايى رو به رو است كه درتمام دهه ها و قرن هاى گذشته با آن رو به رو نبوده است و مسئوليت

اين همايش بسيار مهم و حساس همين است.كنفرانس مادريد

ــد، منطقه و ــال 1991 در آن مرحله كه معادالت جهانى متحول ش درجريان كنفرانس مادريد در ســازش را به سرانجام ــد. دولت آمريكا اعالم كرد كه تصميم گرفته روند س جهان دچار تغيير زيادى شــاند. بسيارى در آن شرايط فكر كردند كه ما در آستانه سازش قرار داريم و اين شبه اجماع بوجود برسآمد كه آمريكائى ها سازش را تحميل خواهند كرد. در آن شرايط امام خامنه اى نظر ديگرى داشتند و نظر ايشان خارج از اين اجماع بود. در آن شرايط گفتند كه اين همايش به نتيجه اى نخواهد رسيد و اين سازش به سرانجام نخواهد رسيد و آمريكا نمى تواند سازش را تحميل كند. امروز پس از گذشت بيست سال، از سوى طرف هايى كه در اين مذاكرات شركت كردند و برخى شخصيت هايى كه در كنفرانس مادريد حضور داشتند، مى شنويم كه از دو دهه سرخوردگى و نا اميدى و گمراهى سخن مى گويند كه

مذاكرات سازش به دنبال داشت.

ديـدگاه هاى سيد حسن نصراهللا در هـمايـش امـام خامنـه اى در بـيـروت

32

پردازى بود. ابرهاى سياه جهالت سرتاسر آن محيط در تاريكى فرو برده بود. ناگهان از شهر مكه نور پاكى همچون بارقه آسمانى فضاى عالم را روشن كرد. اين نور پاك كه حضرت محمد صلى اهللا عليه

و آله وسلم بود محيط زندگانى عقالنى بشر را براى هميشه منور گردانيد.اعالن نبوت

آن روز كه اعالن نبوت داده شد، روز مجد و شرف، روز طلوع سعادت و عزت، روز رشد عقلى و ترقى ملى بود. روزى بود كه بزرگ ترين منجى عالم بشريت، محمد بن عبد اهللا، برانگيخته شد و با نور قرآن،

عالم را نورافشانى كرد.رحمة للعالمين

ــرار آفرينش و راز خلقت بود. وجود او به ارسال ــلم حامل اس حضرت محمد صلى اهللا عليه و آله وسپيامبران الهى و انزال كتاب هاى آسمانى پايان داد. اعالميه ختم نبوت را او در دست داشت و با منصب رحمة للعالمين، از قله حرا به طرف مردم سرازير شد تا خود تجلى انوار رحمت الهى بر ديدگان بندگان

خدا گردد.دين فطرى

ــود، تا منتهاى سير آدمى، ادامه ــروع مى ش آخرين برگزيده الهى قانونى آورد كه از مبدأ آفرينش شمى يابد. شريعتى كه با روحيه بشر سازگار و با طبيعت او عجين و آميخته شده بود، دينى كه فطرى و

قانون اجتماعى بود.دين معتدل

ــالت الهى اش قانونى معتدل و به دور از افراط و ــلم در سير رس ــول خدا صلى اهللا عليه و آله وس رستفريط آورد و به ماديت يهود و رهبانيت نصارا خاتمه داد؛ دينى كه بين روح و بدن جمع و انسانى جامع

تربيت كرد.آشنا ساختن با لذت هاى معنوى

مبعث روزى است كه پيامبر الهى برانگيخته شد تا بشر غرق در ماديت را با لذت هاى معنوى آخرت آشنا كند. وظايف او را به او يادآورد و به سرنوشتش آشنا سازد تا در سايه تقوا و خشيت نسبت به درگاه

الهى، سعادت دنيا و آخرت رهاوردش باشد.رشد عقلى بشر

در محيطى كه علم و تمدن در آن راهى نداشت، در ظلماتى كه خبرى از فلسفه و حكمت نبود، در جامعه اى كه نوشتن و خواندن معمول نبود و جز چند نفر انگشت شمار كسى نمى توانست بنويسد و بخواند، آن نابغه آسمانى ظهور كرد و مكتب خانه هفت اقليم را بسته و درس علم و حكمت و اخالق را تا سرحد كمال عقلى آدميان به مردم آموخت، چنانچه باالتر از آن ناممكن بود و به تصور نمى آمد.

ــــث ــــع ــــب روزم

Page 10: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

31

نمى شد. در چنين فضايى مخوف، محمد صلى اهللا عليه و آله وسلم ظهور كرد تا انسان را به چشمه ــانيت رهنمون باشد. آمده بود تا با شعار آزادى، برابرى و برادرى، انسان هاى تحت هاى هدايت و انسستم را از سلطه جباران و ستمگران برهاند و چنين نيز شد. در اندك زمانى تعاليم آن حضرت، همراه ــرزمين هاى ديگر، را نيز به لرزه درآورد و پرچم با آيات جان بخش قرآن، نه تنها جزيرة العرب، كه س

عدالت را در جهان گسترد.تنها شاهد زمينى

كوه «نور» در شمال مكه قرار دارد. در نقطه شمالى اين كوه، غارى است به قدر قامت يك انسان كه با گذر از سنگ هاى بسيار مى توان به آن رسيد. اين غار از آشناى صميمى خود، خاطرات بسيار دارد. امروز هم مردمان به عشق شنيدن اين سخنان، با رنج بسيار، خود را به آستان آن مى رسانند كه از او سرگذشت وحى را بپرسند. غار حرا نيز با زبان حال مى گويد، اين جا، عبادتگاه «عزيز قريش» است. من شب ها و روزهاى بسيارى را به ياد دارم كه محمد صلى اهللا عليه و آله وسلم به اين مكان دور از غوغا مى آمد تا با خداى خويش خلوت كند. من دل گفته ها، حرف ها و اشك هاى محمد را ديده ام و هرگز آن شب رازانگيز را كه جبرئيل براى اولين بار، پيام وحى خدا را بر محمد مى خواند، از ياد نخواهم برد.

من تنها شاهد زمينى بعثت محمدم.آغاز وحى

«فرشته اى از طرف خدا، مأمور شد آياتى چند به عنوان طليعه و كتاب هدايت و سعادت، براى امين قريش بخواند تا او را به كسوت نبوت مفتخر سازد. آن فرشته جبرئيل و آن روز، روز مبعث بود. در آن روز فرشته اى با لوحى فرود آمد و آن را در برابر او گرفت و به او گفت: «بخوان». او از آن جا كه درس نخوانده بود، پاسخ داد من توانايى خواندن ندارم. فرشته وحى دوباره او را به خواندن فرا خواند ولى همان جواب را شنيد. فرشته بار ديگر سخن خود را تكرار كرد. ناگهان سيد بطحا احساس كرد مى تواند لوحى را كه در دست فرشته است بخواند. در اين موقع، آياتى را كه در حقيقت ديباچه كتاب سعادت بشر است، خواند: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. انسان را از علق آفريد. بخوان

و پروردگارت كريم ترين كريمان است؛ همان كس كه به وسيله قلم آموخت».خاتم پيامبران

محمد صلى اهللا عليه و آله وسلم راز خلقت زمين و گل سرسبد عالم هستى است؛ اولين نور، آخرين فرستاده، برترين انسان و محبوب ترين خلق خداست. او عصاره همه انبياى الهى است. در وجود او خلق آدم، نيروى نوح، طاعت يونس، وقار الياس، صبر ايوب، صداى دلكش داوود، عظمت سليمان، محبت دانيال، عصمت يحيى، كردار خليل، قول اسماعيل، صورت يوسف، شكيب موسى و زهد عيسى، تجلى

يافته است، محمد صلى اهللا عليه و آله وسلم پيشواى همه پيامبران است.بارقه آسمانى

افق اجتماع مردم در حجاز هم چنان تاريك بود. آشفتگى، اوضاع مردم را ناماليم كرده بود و امنيت ــرايى و قصه ــتند. از علم و حكمت خبرى نبود. فضيلت آنها فقط در شعرس جانى و مالى و عرض نداش

ــــث ــــع ــــب روزم

10

وعده اسحاق رابيندرسال 1996 همه تحول يا پيشرفت بزرگى را كه در مذاكرات اسرائيل و سوريه بوجود آمد، بياد دارند كه آن را وعده «رابين» يعنى آمادگى اسحاق رابين براى عقب نشينى به خط چهارم ژوئن سال 1967 يا عقب نشينى از بلندى هاى جوالن نام گذاشتند. در چنان شرايطى اين باور در منطقه ما شكل گرفت كه سازش حتمى است و اوضاع به سرانجام رسيده و تنها برخى جزئيات باقى مانده و از اين رو برخى ها

به ما مى گفتند كه خودتان را خسته نكنيد.در شرايطى ما را به توقف مقاومت دعوت مى كردند كه مقاومت روند تصاعدى داشت و به ما مى گفتند مسئله تمام شده است و ديگر نيازى نداريد قربانى دهيد. و حتى برخى به ما مى گفتند اوضاع خودتان را براساس اين كه سازش حتمى شده، مرتب كنيد. حتى از ما خواستند كه نه تنها در ماهيت خود به عنوان يك جنبش مقاومت بلكه در نام و ساختار تشكيالتى و برنامه سياسى مان نيز تجديد نظر كنيم.اما در همان شرايط امام خامنه اى به روشنى به ما گفتند كه من فكر نمى كنم اين مسئله به سر انجام برسد و اين سازش ميان اسرائيل و سوريه و در نتيجه لبنان عملى نخواهد شد. من به شما پيشنهاد مى كنم به مقاومت و جهاد ادامه دهيد بلكه روند جهاد و مقاومت را تشديد كنيد تا پيروزى را تحقق بخشيد و به اين گونه فرضيه ها و احتمال ها و ادعاها گوش فرا ندهيد. پس از بازگشت به لبنان ديديم كه رابين در حال

سخنرانى از سوى يك صهيونيست هدف گلوله قرار گرفت و كشته شد و شيمون پرز جانشين او شد.در آن شرايط جنبش هاى حماس بويژه جهاد اسالمى فلسطين ضربات بسيار سختى را متحمل شدند، ــطين ديگر توان اجراى عمليات را ندارد اما عمليات هاى بطورى كه برخى گمان كردند مقاومت فلســهادت طلبانه در قدس و تل آويو، رژيم صهيونيستى را به لرزه درآورد. سپس اوضاع در جنوب لبنان شمتشنج شد و اجالس شرم الشيخ تشكيل شد و سران بسيارى كشورهاى جهان براى دفاع از اسرائيل و محكوميت به اصطالح تروريسم در شرم الشيخ جمع شدند و بطور صريح از حماس، جهاد اسالمى و حزب اهللا نام بردند و تصميم هايى را براى محاصره اين به اصطالح جنبش هاى تروريستى اتخاذ كردند ــم در ماه آوريل 1996 روى داد كه پس از آن نتانياهو به قدرت ــه هاى خش كه پس از آن نبرد خوش

بازگشت و روند سازش به بن بست اول بازگشت.ماجراى عقب نشينى اسرائيل

امام خامنه اى از اصل پيروزى مقاومت سخن مى گفت و همواره مى گفت كه به اين پيروزى ايمان ــال 1996 ايشان مى گفتند كه اسرائيل در باتالق گير ــه عقيدتى دارد. پس از س دارد و اين ايمان، ريشكرده و نه مى تواند به جلو پيشروى كند و لبنان را بار ديگر به اشغال درآورد و نه قادر به عقب نشينى ــت و نه مى تواند در مكان خود باقى بماند و از اين رو ما بايد منتظر بمانيم چه اتفاقى مى افتد؛ اما اسمسئله مرهون عملكرد مقاومت است. در اواخر سال 1999 انتخابات نخست وزيرى در اسرائيل انجام شد كه رقابت ميان نتانياهو و باراك بود. باراك اعالم كرد كه در ماه ژوئيه از لبنان عقب نشينى خواهد كرد و فضا درسوريه و لبنان اين گونه بود كه ما به اين تاريخ مى رسيم اما باراك عقب نشينى نخواهد كرد. باراك هم تالش كرد به ضمانت ها و امتيازهاى امنيتى با دولت لبنان يا حافظ اسد در ازاى وعده عقب نشينى از لبنان دست يابد اما ناكام ماند. در نتيجه اين فضا ايجاد شد كه او عقب نشينى نخواهد كرد بلكه با رسيدن زمان وعده خود خواهد گفت كه براى دستيابى به ضمانت ها تالش كرده بود اما

ديـدگاه هاى سيد حسن نصراهللا در هـمايـش امـام خامنـه اى در بـيـروت

Page 11: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

11

ناكام مانده و نتوانسته عقب نشينى كند.ما در مقاومت هم اين گونه فكر مى كرديم كه اين اتفاق خواهد افتاد. در چنين شرايطى با امام خامنه اى مالقات كرديم و ديدگاه مان را توضيح داديم اما ايشان نظر ديگرى داشتند و گفتند كه پيروزى شما در ــيار بسيار نزديك است و نزديك تر از چيزى است كه شما فكر مى كنيد. اين سخن برخالف لبنان بســاس اطالعات موجود، حتى آمادگى هايى از سوى اسرائيل براى تحليل و اطالعات موجود بود و براســد اما ايشان به ما گفتند كه خود را براى اين دستاورد آماده كنيد و ببينيد چه ــينى ديده نمى ش عقب نشــت و به همين علت بود كه ما از عقب نشينى ــينى خواهيد داش موضعى براى مرحله پس از عقب نش

غافلگير نشديم بلكه خود را كامال آماده كرده بوديم. آيت اهللا خامنه اى معتقد است كه آنچه در روندهاى سازش يا جريان هاى مقاومت و يا خيزش فلسطين روى مى دهد، بيانگر اين حقيقت است كه ما امروز در برابر نسل هاى جديد ملت فلسطين قرار داريم كه

بيش از هر زمان ديگرى به بازگشت به سرزمين خود ايمان دارند. جنگ سى و سه روزه

ــه روزه كه يك جنگ جهانى بود و تصميم آن در سطح بين المللى اتخاذ شده بود در جنگ سى وسو برخى طرف هاى عربى از آن حمايت كردند و اسرائيل نيز آن را اجرا كرد و عنوان جنگ نيز نابودى مقاومت در لبنان بود و همه شما شدت و ددمنشى اسرائيل را در آن جنگ ديديد و در آن شرايط هرگونه سخن از پيروزى و حتى سخن از نجات و سالم بيرون آمدن از جنگ چيزى شبيه به ديوانگى بود زيرا مقاومت با امكانات مشخص و لبنان به عنوان كشورى كوچك در شرايطى قرار گرفت كه همه جهان

بر ضد آن توطئه مى كرد و چنين جنگ وحشيانه اى را بر ضد آن راه انداخته بود.ــان به من در حومه جنوبى بيروت رسيد؛ در حالى كه ــوى ايش ــفاهى از س ــرايط پيامى ش در اين شساختمان هاى ضاحيه زير بمباران فرو مى ريخت. اين پيام چند صفحه است اما من به برخى فرازهاى آن اشاره مى كنم. امام خامنه اى دراين پيام گفتند برادران من اين جنگ شبيه جنگ خندق (جنگ احزاب) است كه قريش و يهود مدينه و همه عشيره ها و قبيله ها جمع شدند و رسول اهللا صلى اهللا عليه وآله را با تمام قوا به محاصره درآوردند و تصميم گرفتند كه اسالم و اين گروه مؤمن را ريشه كن كنند. اين جنگ هم شبيه آن جنگ است و جان ها به لب خواهد رسيد اما بر خداوند توكل كنيد و من به شما مى گويم كه شما حتما پيروز خواهيد شد بلكه بيشتر مى گويم زمانى كه اين جنگ با پيروزى شما پايان يافت، به

قدرتى تبديل خواهيد شد كه هيچ قدرتى نمى تواند در برابر آن بايستد.براستى در آن شرايط، بويژه روزهاى نخست جنگ چه كسى مى توانست پيش بينى كند يا به چنين

جمع بندى برسد.نظر آيت اهللا خامنه اى درباره حوادث پس از يازده سپتامبر

ــيارى گمان كردند كه ــپتامبر ديديم كه چگونه همه به لرزه درآمدند و بس پس از حوادث يازدهم سمنطقه ما وارد دوران آمريكايى شد و تحت سيطره و سلطه مستقيم آمريكا قرار گرفت و اين سيطره براى يك صد يا دويست سال بر اين منطقه باقى خواهد ماند و برخى اين جنگ تازه آمريكا را به جنگ هاى صليبى تشبيه كردند. من به ايران رفته بودم و به ديدار امام خامنه اى مشرف شدم و نظر ايشان را پرسيدم.

ديـدگاه هاى سيد حسن نصراهللا در هـمايـش امـام خامنـه اى در بـيـروت

30

نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد محبوبى كه با جمال سيرت و صورت خود، همه پرده هاى تاريك جهل و حجاب هاى خودخواهى را كنار زد و در سير معراجى خود از جبرائيل، امين وحى الهى، پيشى گرفت؛ دل سوزى كه تا دم آخر،

رنج ها و دردها را تحمل كرد تا نشان زيبايى «رحمة للعالمين» را از دست بخشنده خدا، دريافت كند.رويش انديشه ناب

ــيد و ماه بر چشم ــاگران مى كش ــمان پولك هاى زيبايش را به رخ تماش ــار نور، جارى بود. آس آبشنظارگران جمالش رنگ نقره مى پاشيد. عطر شفابخش بهار در فضا مى پيچيد و اميد زندگى در جان موجودات جهان مى جوشيد. در آسمان نيلگون مكه، دمادم ستاره مى شكفت. آن شب نبض كائنات از انتظارى مقدس، مى تپيد. روح خسته و فرسوده عالم، انتظار پيشوايى را مى كشيد. سخن از ترسيم سيماى آفتاب بود و صورتگر، كردگار جهان. در آن شب، باغبان آفرينش، بهترين گل هستى را برگزيد تا دنيا را سرمست عطر جانبخش آن سازد. بعد از آن بارانى از طراوت باريد و خاك بوى افالك گرفت. دل ها وسعت يافت و چشم ها چشمه سار سرور شد و عشق و ايمان شفاف تر شد. روز مبعث، روز رويش

انديشه ناب، روز مهر و آيينه و مهتاب، را بر همه شيفتگان آفتاب، شادباش مى گوييم.گل واژه هاى وحى

ــرا تجلى گاه نور بود. جبرئيل امين، گل واژه هاى وحى را ــور ماه، لبخند مهر مى تراويد. غار ح از بلمنتشر مى كرد. در آن شب، محمد صلى اهللا عليه و آله وسلم بر سريرى مى نشست كه عرش نبوت بود. او در آن جغرافياى زمين، راه تاريخ را مى گشود و چراغ خورشيد را مى آويخت تا راه ما را تا فرجام، راهنما باشد. در سال روز مبعث هنوز هم شكوه آن خاطره، جام زيستنمان را سرشار مى كند و شكوفه

هاى شادى را در دلمان شكوفا مى سازد.راز خلقت زمين

آن شب، «زمزم» زمزمه شادى داشت و «مروه» در تماشاى صفاى يار بود و كعبه در طواف فرشتگان، ــعر و عرفانش عرفات را به ــعورش مش كه از حريم خدا محرمى به حرم پا نهاد كه صفايش مروه و ششگفتى مى نشاند. او از سمت «صفا» آمده بود و «سعى» بر وفا كردن به «عهد» ازلى داشت. بعد از ــنگ ريزه هاى برائت، بت هاى درون و برون را «رمى» او «منا» مذبح منيت بود. او ياد داد كه با سكنيم و عرفان عرفات را بيابيم. او انديشه ها را به ضيافت معرفت مى برد و دل هاى عاشق را با پاى «هروله» به سوى صحراى نياز مى كشاند. سالم ساكنان سماوات و زمين بر او باد كه مباهات آفرينش

بود و راز خلقت كائنات.پرچمدار عدالت

ابر سياه فساد و گناه، بر آسمان جهان، سايه افكنده بود. عواطف انسانى پايمال شده بود. بت هايى از جنس بشر، اما بى رحم، حاكمان ملت ها بودند و بت هايى از سنگ و چوب مظهر پرستش.نه نسيم ــيرها و نعره هاى ــى مى وزيد و نه زالل مهر و عطوفتى جارى بود. صدايى جز چكاچك شمش عدالتــنيده جاهليت موهوم، همراه با آخرين ناله هاى دختركانى معصوم، كه زنده زنده به گور مى رفتند، ش

ــــث ــــع ــــب روزم

Page 12: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

29

روز مرگ قساوت هاروز مبعث، روز برانگيختن خردهايى است كه در تابوت خرافه گرايى، هوس پرستى و جهل پيشه گى دفن شده بود. روز مبعث روز تولد عاطفه هاست؛ عاطفه هايى كه در رقص شمشيرها زخمى مى شد و در جنگل نيزه ها جان مى باخت. آن روزها، دختران معصوم، به جاى آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاك مى خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تيرها مى دادند و زنان بى پناه، در بند اسارت مى زيستند. روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ كرامت هايى كه

به پاى بت ها قربانى مى شد؛ روز مرگ جهل و شرك و پرستش هاى ناروا بود.ميالد ارزش ها

روز مبعث، روز ميالد ارزش هاست؛ ارزش هايى كه زنده به گور مى شد و اصالت هايى كه در بستر احتضار رو به خاموشى مى رفت. در آن روز، بذر عشق و مهر ورزيدن و مهربان زيستن در دشت تفتيده دل ها پاشيده شد و هزاران هزار گل عاطفه از آن روييد. لبخند بر لب ها نشست دست گرم نوازش بر ــر يتيمان كشيده شد. شمشيرهاى خشونت زنگار گرفت و سفره محبت آغوش گشود. نوع دوستى سبنياد يافت و كينه توزى جان باخت. از چشمه چشم ها مهر جوشيد و در درياى سينه ها عشق خروشيد. زندگى زيبا و بودن تماشايى شد. روز مبعث، روز بارش بركت، روز سرافرازى انسان، روز برآمدن آوازهاى

سپيد و روز بوسه زدن بر چهره خورشيد، بر همه جهانيان مبارك باد.منجى بزرگ بشر

از طلوع خورشيد اسالم و انقالب عظيم پيامبر آن، حضرت محمد صلى اهللا عليه و آله وسلم، هزار و چهارصد و اندى سال مى گذرد. از آن زمان تاكنون، تاريخ جهان پى درپى ورق خورده است رويدادهاى گوناگون و دگرگونى هاى حيرت انگيز، چهره اى تازه به آن بخشيده است آن چنان كه شيوه هميشگى ــت، نوها به كهنگى گراييده و كهنه ها به اعماق فراموشى ذهن هاى تاريخ پيوسته ــت زمان اس گذشاست. اما اين حقيقت كه محمد صلى اهللا عليه و آله وسلم نجات دهنده بزرگ بشر بود و آيينش آيين ــد؛ چرا كه او جاودانه ترين تمدن ها را بنيان نهاد، ــن تر مى درخش زندگى، هر زمان از زمان ديگر روشزندگى سازترين فرهنگ ها را گسترد و انسان پرورترين ارزش هاى اخالقى را نهادينه كرد. درود بى

كران خداوندى بر روان پاك او باد.سفير خداوند

محمد صلى اهللا عليه و آله وسلم سفير خداوند بود بر بندگان تشنه حقيقت و محبت، و هدف نهايى او براى خلقت همه هستى؛ كه لوالك لما خلقت االفالك؛ گل سرسبدهستى، مايه فخر و مباهات خداوند

عالم نزد ماليك و جانشين راستين او بر روى زمين. كسى كه:كشف الدجى بجماله بلغ العلى بكماله

صلوا عليه و آله حسنت جميع خصاله

با غمزه و اشاره اى، نكته ها و رازها آموخت و به مقام استادى عالم رسيد.

ــــث ــــع ــــب روزم

12

ايشان برخالف تمام آنچه در منطقه شايع بود سخن گفت. بياد مى آوريم كه در آن شرايط بسيارى از ــى در منطقه در حال بررسى اوضاع و سرنوشت خود در سايه گمان سيطره دولت ها و گروه هاى سياســران مى آمدند و مى گفتند كه واقعيت هاى جديد ــئوالن در اي آمريكا بر منطقه بودند و حتى برخى مساين گونه است و بايد به بدنبال سازش با آمريكا باشيم. اما امام خامنه اى بر اساس ديدگاه راهبردى به من گفت كه نگران نباشيد. آمريكا به اوج و به قله رسيده است و از اين پس ما شاهد سقوط آن هستيم و هم اكنون سراشيبى سقوط با آمدن آمريكا به افغانستان و عراق آغاز شده است. آن ها به سمت پرتگاه حركت مى كنند و اين آغاز پايان آمريكا و اهداف آن در منطقه است و شما بايد بر همين اساس عمل كنيد. ايشان گفتند هنگامى كه آمريكا از خالل رژيم هاى كنونى منطقه و ارتش ها و ناوگان هاى دريايى خود در منطقه قادر به حمايت از منافعش در اين منطقه نيست و ناچار به آوردن تمام ناوگان هايش به منطقه شده، اين نشانه ضعف است و نشان مى دهد حكام منطقه نسبت به ملت هايشان جهل دارند كه به فرهنگ جهاد و مقاومت وابسته اند و از اين رو آنچه روى مى دهد مايه نگرانى نيست بلكه مايه اميد است. مى توانم بگويم كه طى ده سال گذشته امت با دشوارترين جنگ در تاريخ خود روبه رو بوده است و آمريكا و هم پيمانان آن، همه امكانات و توان هاى خود را بكار گرفته و آمدند تا بر منطقه سيطره يابند و نظام هاى مقاوم و پايدار را ساقط كنند و امام خامنه اى رهبر دشوارترين جنگى در اين مدت بود كه به حكمت، عقل،

شجاعت و انديشه بسيار نيازمند است و تاكنون بسيارى از ابعاد اين جنگ را نمى توان فاش كرد. نابودى اسرائيل نزديك است

امام خامنه اى اعتقاد دارد كه اسرائيل رو به زوال است و اعتقاد دارد كه نابودى اين رژيم دور نيست بلكه اين نابودى را نزديك مى دانند. ايشان معتقد است كه اين روند سازش به هيچ جايى نمى رسد و ــطين و منطقه چه در روندهاى سازش يا جريان هاى مقاومت و يا خيزش هر آنچه هم اكنون در فلسفلسطين روى مى دهد بيانگر اين حقيقت است كه ما امروز در برابر نسل هاى جديد ملت فلسطين قرار

داريم كه بيش از هر زمان ديگرى به بازگشت به سرزمين خود ايمان دارند. ما آنچه امام خامنه اى درباره اسرائيل مى گويد را مى توانيم از پس رفت آمريكا و دستاوردهاى مقاومت و تجربه جنگ تموز و جنگ غزه درك كنيم و به اين نتيجه مى رسيم كه اسرائيل إن شاءاهللا در آينده اى بسيار نزديك رو به نابودى است و اين ديدگاهى درست و مبتنى بر درك صحيح از واقعيت ها از سوى

اين رهبر شجاع است.ــوريه اشاره كنم. اين حركت و ــغالى س ــطينى در مرز جوالن اش در پايان بايد به تحرك جوانان فلسپافشارى اين جوانان در رويارويى با دشمن پيام آشكارى بر وجود اين تصميم در ميان امت است و اين جوانان بار ديگر چهره حقيقى دولت آمريكا را فاش كردند كه مى كوشد انقالب هاى عربى را مصادره كند. ولى در حوادث اخير جوالن بار ديگر ثابت شد كه آمريكا بطور كامل از اسرائيل حمايت مى كند. خون هاى پاك اين جوانان بار ديگر با افشاى حقيقت ادعاى آمريكا درباره حقوق بشر و آزادى بيانگر آگاهى سياسى

و تاريخى است كه امام خمينى(ره) و سپس امام خامنه اى آن را پايه گذارى و تثبيت كردند.http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=12614

ديـدگاه هاى سيد حسن نصراهللا در هـمايـش امـام خامنـه اى در بـيـروت

Page 13: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

13

بيدارى اسالمى دركالم

رهبر انقالب

28

روز مبعث

Page 14: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

27

شهيد بهشتىــهيد سيد محمدحسين بهشتى در دوم آبان 1307 هجرى شمسى در اصفهان چشم به جهان گشود. شــالگى به مكتب رفت و در ــجد لومبان بود. وى از چهار س پدرش از روحانيان اصفهان و امام جماعت مســتان به دليل عالقه به تحصيل ــتن را آموخت و با ورود به دبيرس اندك زمانى قرائت قرآن و خواندن و نوشــال 1321 وارد حوزه علميه شد. به سال 1325 يعنى در هجدهمين بهار ــه را رها و در س علوم دينى، مدرسزندگى خود به قم عزيمت كرد و در كنار تحصيل علوم دينى، در سال 1327 موفق به دريافت ديپلم ادبى در امتحانات متفرقه شد. در همان سال، وارد دانشكده الهيات معقول و منقول شد و در سال 1330 با دريافت ــت و در دبيرستان حكيم نظامى مشغول تدريس زبان انگليسى شد. در سال ــانس به قم بازگش درجه ليس1331 ازدواج نمود كه حاصل اين پيوند، دو پسر و دو دختر بود. وى در سال 1333، دبيرستان دين و دانش ــال 1342 سرپرستى آن را برعهده داشت. در فاصله سال هاى 1335 تا 1338، ــيس نمود و تا س قم را تأسدوره دكتراى فلسفه الهيات را گذراند سپس، با شركت فعال در مبارزات سال هاى 41 و 42 از سوى ساواك مجبور به عزيمت از شهر قم به تهران گرديد. اين شهيد راست قامت تاريخ به پيشنهاد و درخواست آيت اهللا ــجد و تشكل مذهبى ــتى مس حائرى رحمه اهللا و آيت اهللا ميالنى رحمه اهللا به هامبورگ عزيمت و سرپرسجوانان آن شهر را عهده دار و به فعاليت هاى عميق دينى و فرهنگى پرداخت. در طى اين مدت سفرهايى به عربستان، سوريه، لبنان، تركيه و عراق(به منظور ديدار امام رحمه اهللا) انجام داد.سرانجام در سال 1349، به ايران بازگشت و به فعاليت هاى علمى، فرهنگى و سياسى روى آورد. در اين مدت، چندين بار توسط ساواك دستگير و روانه زندان شد. در آذرماه 1357 به فرمان امام خمينى رحمه اهللا شوراى انقالب را تشكيل داد و پس از پيروزى انقالب اسالمى همواره به عنوان ايدئولوگ و ليدر در صحنه هاى سياسى، اجتماعى به فعاليت مى پرداخت. حزب جمهورى اسالمى را با هدف تربيت و شناسايى نخبگان سياسى فرهنگى پايه گذارى نمود. در تدوين قانون اساسى به عنوان نايب رئيس مجلس خبرگان ايفاى نقش مى كرد. پس از استعفاى دولت موقت در سال 1358، مدتى به عنوان وزير دادگسترى و سپس، از سوى امام خمينى رحمه اهللا به رياست ديوان عالى كشور منصوب گرديد. وى سرانجام در حين انجام وظيفه در اين سمت بود كه در شامگاه 7 تير سال 1360 در حين سخنرانى در تاالر حزب جمهورى اسالمى بر اثر انفجار ساختمان حزب توسط منافقين

به همراه كاروان 72 نفره خود به خيل عظيم شهداى كربال پيوست.پيام امام خمينى رحمه اهللا به مناسبت شهادت شهيد بهشتى:

ــهداى كربال از دست داد.شهيدبهشتى از منظر ملت ايران در اين فاجعه بزرگ 72 تن بى گناه به عدد شمقام معظم رهبرى: بهشتى مظلوم زيست و مظلوم مرد، به خاطر اين كه در دوران زندگى اش كسى به عمق

و وااليى شخصيت اين مرد پى نبرد. شهيد بهشتى واقعا يك انسان برجسته اى بود در همه ابعاد.ــمى بر لب، پيش از غروب به دفتر مركزى حزب ــتى به روايت دوستان: او مثل هميشه، با تبس شهيدبهشــه، آواى روح بخش اذان در دفتر ــركت كرد. پس از پايان جلس ــه اعضاى حزب ش جمهورى آمد و در جلســدند. نماز جماعت به امامت آيت اهللا بهشتى برپا شد ــد و همه وضو گرفتند و براى نماز آماده ش طنين انداز شــب نماز جماعتش از همه شب ها ــركت كردند. گويند: «آن ش و عده اى از وزرا و نمايندگان مجلس در آن شطوالنى تر بود و اصرار بچه ها هم بسيار بود كه مى خواهيم پشت سر تو نماز بخوانيم و نماز در حياط دفتر حزب بود. عكاس آمد و از آن نماز عكس يادگارى گرفت.» پس از نماز، همه به سالن رفتند تا جلسه را كه پيرامون ــت جمهورى بود، برگزار كنند، چون يك هفته از خلع بنى صدر از مقام رياست جمهورى، انتخاب آينده رياستوسط مجلس شوراى اسالمى مى گذشت. جلسه با قرائت قرآن كه روح ها را با ملكوت پيوند داد، آغاز شد و پس از تالوت قرآن، سخنرانى قافله ساالر شهداى هفت تير شروع شد. ساعت حدود نه و هفت دقيقه بود كه ناگهان سفير مرگ آنان را با خود به ملكوت اعلى برد و او و يارانش چنين به خيل راست قامتان تاريخ پيوستند.

هفتم تير سالروز شهادت آيت اهللا بهشتى و هفتاد و دو تن از ياران انقالب

14

بيانات امام خامنه اى در سالگرد ارتحال امام خمينى(ره)آنچه كه در منطقه ى شمال آفريقا و منطقه ى ما اتفاق افتاده است، حوادث بسيار مهم و تاريخ سازى ــورهاى ــت. آنچه در مصر اتفاق افتاد، آنچه در تونس اتفاق افتاد، اين بيدارى عظيمى كه در كش اســه قرن ميگذرد تا يك چنين ــت كه گاهى دو قرن، س ــت، از آن حوادثى اس ــالمى اتفاق افتاده اس اسحادثه اى به وجود بيايد؛ از آن حوادث بسيار مهم و تأثير گذار و تاريخ ساز است. البته ملت مصر موفق شد، ملت تونس موفق شد؛ بخصوص پيروزى انقالب مصر، پيروزى بسيار درخشانى است؛ بسيار كار عظيمى است. در برخى كشورهاى ديگر، مثل ليبى، مثل يمن، مثل مردم مظلوم بحرين، مبارزاتى دارد انجام ميگيرد؛ هر كدام هم حكم خودش را دارد. آنجا هم حركات مردم محكوم به پيروزى است؛ دير ــوز ندارد. وقتى مردم بيدار شدند، وقتى يك ملت احساس قوت و قدرت و ــوخت و س و زود دارد، اما ستوانائى كرد، هيچ چيزى نميتواند راه او را سد كند. البته دشمنان ملتهاى مسلمان - يعنى نظام سلطه، آمريكاى شيطان بزرگ، صهيونيستهاى غدار و حيوان صفت - مشغول فعاليتند و دارند تالش ميكنند؛ ميخواهند نگذارند اين پيروزى ها به كام مردم شيرين بيايد و به معناى واقعى كلمه به پيروزى نهائى برسد؛ اما اگر ما ملتهاى مسلمان بيدار باشيم، به نداى قرآن - كه ما را به صبر و استقامت و ثبات امر ميكند، به ما اميد ميدهد - گوش كنيم، به خداى متعال سوء ظن نداشته باشيم، به وعده ى الهى اميدوار باشيم و براى آن تالش و كار كنيم، بدون شك اين ملتها به پيروزى ميرسند. البته در ليبى سياست دولتهاى غربى اين است كه كشور ليبى را ضعيف كنند، كم خون كنند؛ سياستشان اين است كه جنگ داخلى ادامه پيدا كند تا كشور از رمق بيفتد، بعد يا خودشان مستقيم يا غيرمستقيم بيايند امور آن كشور حساس را به دست بگيرند. كشور ليبى اوال داراى منابع سرشار نفت است، ثانيا يك قدمى اروپاست؛ ــتكبرين جهانى، براى آمريكا، براى كشورهاى مستكبر در اروپاى غربى بسيار مهم بنابراين براى مساست؛ نميخواهند آسان از او دست بردارند، ميخواهند ضعيف كنند. اگر آن كشور را وا ميگذاشتند، مردم ميتوانستند غلبه كنند، حكومت مردمى و اسالمى بر سر كار مى آمد، براى آنها خطرى بود؛ لذا ميخواهند

نگذارند اين اتفاق بيفتد.در يمن هم چيزى شبيه اين است. يمن هم از لحاظ سوق الجيشى مهم است؛ از لحاظ همسايگى با بعضى از كشورهاى مرتبط با آمريكا و جغرافياى سياسى، بسيار مهم است؛ آنجا هم نميخواهند بگذارند مردم به پيروزى برسند. سياست آمريكا و غرب در اين دو كشور اين است كه مردم به پيروزى نرسند.

مردم بحرين هم در مظلوميت مطلق به سر ميبرند. در آنجا هم به عنوان اينكه اينها شيعه هستند، ــت. البته مردم ميخواهند حركت را حركت طائفى و مذهبى معرفى كنند؛ در حالى كه قضيه اين نيسبحرين شيعه اند، در طول تاريخ شيعه بودند، اكثريت شيعه اند؛ اما مسئله، مسئله ى شيعه و سنى نيست؛ مسئله اين است كه اين ملت، مظلوم است؛ از حقوق اوليه ى يك شهروند در كشور خود، در خاك خود، در سرزمين خود محروم است. حق خود را مطالبه ميكند، حق رأى دادن خود را مطالبه ميكند؛ ميگويد ــت؛ اين يك ــكيل دولت و حكومت نقش ايفاء كنم؛ اين كه جرم نيس بتوانم رأى بدهم، بتوانم در تشحق مشروع است. آن وقت آمريكائى هاى دروغگوى رياكار و خدعه گر كه ادعاى حقوق بشر و ادعاى دموكراسى ميكنند، در قضيه ى بحرين اينجور عليه مردم وارد ميدان ميشوند. البته انكار ميكنند، ميگويند

انقالب رهــبــر ـــالم درك ــى اســالم ــدارى ــي ب

Page 15: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

15

ــتيم، سعودى ها هستند؛ اما سعودى ها بدون چراغ سبز آمريكا نميتوانستند وارد بحرين شوند و ما نيساينجور حوادث تلخ و خونبار را در بحرين به وجود بياورند. لذا آمريكائى ها هم مسئولند.

سه نكته را عرض بكنم؛ نكته ى اول اين است كه شاخص عمده در حركت مردمى اين كشورها سه چيز است: يكى اسالمى بودن، يكى ضد آمريكا و صهيونيست بودن، و يكى مردمى بودن. اين شاخص در همه ى اين كشورها مشترك است. ملت مصر كه يك ملت شاخص در دنياى عرب و دنياى اسالم است، ملتى است كه اين نهضت را به راه انداخته است، اين انقالب را در كشور خودش به وجود آورده ــت، هم اسالمى است، هم مردمى است، هم صريحا ضد آمريكا و ضد صهيونيستى است. بقيه ى اس

كشورها هم همين جور. موضع ما در مقابل اين حركتهاى مردمى روشن است: هر جا حركت اسالمى است، مردمى است، ضد آمريكائى است، ما با اين حركت همراهيم؛ اما اگر در جائى ببينيم با تحريك آمريكائى ها، با تحريك ــت، با آن حركت همراهى نميكنيم. ما با حركتهاى ضد ــتها، يك حركتى به راه افتاده اس صهيونيسآمريكائى و ضد صهيونيستى همراهيم. آنجائى كه خود آمريكا و خود صهيونيستها وارد ميدان مي شوند تا يك رژيمى را ساقط كنند، تا يك كشورى را اشغال كنند، آنجا ما نقطه ى مقابل حركت آمريكائى ها قرار ميگيريم. آمريكا نميتواند به نفع ملتهاى اين منطقه فكرى بكند و كارى بكند؛ هر كارى ميكنند و

هر كارى تا امروز كردند، بر عليه ملتهاى اين منطقه بوده است. اين موضع ماست. نكته ى دوم: اين كشورهائى كه بحمداهللا به پيروزى رسيدند - مخصوصا مصر كه كشورى بزرگ و داراى ميراث غنى اسالمى و معنوى و فرهنگى است - بايد مراقب باشند؛ دشمن از در بيرون رفته است، از پنجره برنگردد. اين كمكهائى كه ميگويند آمريكا ممكن است به مصر يا به هر كشور ديگرى بكند، خودش مايه ى گرفتارى است. آمريكائى ها از راه همين كمكها و همين دالرهاست كه تسلط خود را بر كشورها تحكيم ميكنند، توقعات خودشان را تحميل ميكنند؛ ملتى كه آزادى به دست آورده است،

او را دوباره در زير پنجه ى اقتدار ظالمانه ى خود قرار مي دهند. همه بايد بيدار باشند. البته ملت مصر بيدارند. اين حركت عظيمى كه ملت مصر در اعتراض به موضع رژيم قبلى مصر در زمينه ى فلسطين و غزه و گذرگاه رفح انجام دادند، حركت بسيار باارزشى بود؛ بايد ادامه پيدا كند. مصر كشور تأثيرگذارى در دنياى عرب است؛ به همين مناسبت هم بود كه آن كسانى كه مي خواستند كشورهاى عربى را در مقابل رژيم غاصب صهيونيست به زانو دربياورند، رفتند سراغ مصر. پيمان ننگين كمپ ديويد را در مصر تحميل كردند. بعد از قبول پيمان كمپ ديويد در مصر بود كه بتدريج كشورهاى ديگر عرب هم تسليم شدند، در مقابل آمريكا خاشع شدند؛ مسئله ى فلسطين از صحنه ى ــورهاى عربى بكلى خارج شد. بايد مراقب باشند. روى مصر حساسند. يك روز بعد تصميم گيرى كشاز دوران جمال عبدالناصر كه غربى ها و استكبار رانده شده بودند، دوباره برگشتند؛ اين تجربه نبايد در

مصر تكرار شود. ملت مصر بيدارند، هوشيارند و اميدواريم خداوند به آنها در اين زمينه هم كمك كند.نكته ى ديگر اين است كه اين سركوبها فايده اى ندارد. ملتها باالخره وقتى بيدار شدند، وقتى قدرت ــاءاهللا حركت ملتهاى منطقه - چه در آن ــناختند، اين راه را دنبال خواهند كرد و ان ش ــان را ش خودشــورهائى كه امروز حركت هست، چه آن كشورهائى كه بالقوه در آنها اين حركات وجود دارد - به كش

انقالب رهــبــر ـــالم درك ــى اســالم ــدارى ــي ب

26

هفتم تير سالروز شهادت آيت اهللا بهشتى و هفتاد و دو تن از

ياران انقالب

Page 16: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

25

ــان كار نمى كند. اولين چيزى كه نوشتند- با دست چپش- دو راستشسؤال بود: همراهان من چطورند؟ مغز و زبان من كار خواهد كرد يا نه؟ دكتر باقى روى سطح پوستى كه از بدن آقا براى ترميم قسمت هاى آسيب ديده برداشته و پيوند زده بودند، كار مى كرد. مى گفت تحمل ايشان

در برابر اين دردها، زياد است. "اصال مسكن ها به حساب نمى آيند!"ــت باالخره تكليفش چه مى شود؟ بحث دكترها اين بود كه اين دســتگى اش رو به بهبود بود ولى هيچ گونه عاليم حركتى نداشت. شكسچند نفر از جراحان و ارتوپدها كه به صورت تخصصى روى دست كار

مى كردند، بحث مى كردند كه دست قطع شود يا بماند! جماران

ــيدند: ــام مى دادند و از اطرافيان مى پرس ــام خيلى نگران بودند. پيغ امــيدعلى چطورند؟" پيامشان ساعت 2 بعد از ظهر از راديو پخش شد. "آســت بيخ گوش آقا. آن موقع ايشان به دكتر ميالنى نيا راديو را برد و گذاشــد. جان گرفتند. ــان دميده ش هوش بودند؛ روح تازه اى انگار در وجودش"اكنون دشمنان انقالب با سوء قصد به شما كه از سالله رسول اكرم(ص) و خاندان حسين بن على(ع) هستيد و جرمى جز خدمت به اسالم و كشور ــربازى فداكار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در ــالمى نداريد و س اسمحراب و خطيبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمايى دلسوز در صحنه انقالب مى باشيد، ميزان تفكر سياسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت ــما خامنه اى عزيز، تبريك ــتمگران را به ثبت رساندند.... من به ش با سمى گويم كه در جبهه هاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به اين ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سالمت شما

را براى ادامه خدمت به اسالم و مسلمين خواستارم."روزنامه ها

ــك معالج آيت اهللا خامنه اى در ــتم تير، پزش ــاعت 8:30 صبح هش ســان ــار خون و تنفس ايش گفت وگو با روزنامه ها اعالم كرد: "نبض، فشــت؛ حال امام جمعه ى تهران، رضايت بخش است." شيرينى طبيعى اسعيدى گروهك فرقان، به كام مردم نشست؛ هر وقت در حزب جلسه بود،

آقا آخرين نفرى بودند كه از حزب خارج مى شدند.http://www.aviny.com

«قلب ما رابرداريد و به ايشان بدهيد!»

16

پيروزى خواهد رسيد. مردم در اين كشورها پيروز خواهند شد، منتها ــمنان باشند. امروز، هم در بايد مراقب حركات تفرقه افكنانه ى دشمصر، هم در تونس، در شمال آفريقا و در ساير كشورهاى اسالمى، ــالمى ــمنان در پى ايجاد تفرقه اند. بخصوص چون ايران اس دشكانون حركت در مقابل استكبار است، ميخواهند بين ايران اسالمى و كشورها فاصله بيندازند؛ فاصله هاى قومى، فاصله هاى مذهبى. حتى در داخل خود اين كشورها ميخواهند تفرقه ايجاد كنند. امروز ــانى از اين گروه هاى تكفيرى و وهابى و اينها تالش در مصر كسميكنند به بهانه هاى مختلف بين مردم مصر با يكديگر هم اختالف

بيندازند؛ بايد در مقابل اين اختالف افكنى ها هوشيار بود.موضع ما در مقابل فلسطين هم موضع روشنى است. ما معتقديم سرزمين فلسطين، كشور فلسطين، يكجا متعلق به فلسطينى هاست. ــانى كه سعى كردند نقشه ى فلسطين را از روى صفحه ى آن كسجغرافيا پاك كنند، اشتباه كردند؛ چنين اتفاقى نخواهد افتاد. فلسطين باقى است. چند دهه اى غاصبان آن را غصب كردند، اما بدون ترديد دوباره به مردم فلسطين و به آغوش اسالم برخواهد گشت؛ و اين اتفاق خواهد افتاد. مردم فلسطين هم بيدارند. فلسطين تجزيه پذير هم نيست؛ فلسطين يكپارچه متعلق به فلسطينيان است. جمهورى ــال پيش راه حل را اعالم كرده است. راه حل ــالمى از چند س اســطين، اين راه حلهاى آمريكائى و امثال آنها نيست؛ مسئله ى فلساينها راه به جائى نخواهد برد. راه حل اين است كه يك رفراندوم و همه پرسى اى از مردم فلسطين انجام بگيرد؛ هر رژيمى را كه آنها بر طبق رفراندوم رأى دادند، آن رژيم بايد بر كل فلسطين حاكم شود. بعد آنها خودشان تصميم خواهند گرفت كه با اين صهيونيستهائى ــور فلسطين شدند، چه معامله اى بكنند؛ اين كه از خارج وارد كشبسته به نظر آن رژيمى است كه برخاسته ى از آراء مردم فلسطين

است. پروردگارا ! ملتهاى مسلمان، ملت مصر، ملت تونس، ملت ليبى، ملت يمن، ملت بحرين، ملت مظلوم فلسطين را در تحت عنايات خودت به پيروزى كامل برسان. پروردگارا ! بركات خود را بر ملت عزيز ايران روزافزون كن. پروردگارا ! روح مطهر امام بزرگوار و ارواح ــهدا را در عالى ترين مقامات متنعم بفرما. ما را مشمول طيبه ى ش

ادعيه ى زاكيه ى حضرت بقيةاهللا (ارواحنا فداه) قرار بده.

انقالب رهــبــر ـــالم درك ــى اســالم ــدارى ــي ب

Page 17: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

17

گـذرى كوتاه به زنـدگى

امـام كاظـم عليه السالم

24

در راه بيمارستانانگار كسى صدايش را نمى شنيد. كپسول را برداشت و خودش را به ماشين رساند. "آقا اين كپسول الزمتان است!" كپسول همراه چرخ و چارچوب آهنى بود؛ نمى شد راحت حملش كرد؛ داخل اتاق ماشين هم نمى رفت. روى لبه ى ركاب ماشين پايه هاى كپسول را تكيه دادند؛ پرستار هم نشست باالى سر آقا؛

در تمام راه، كپسول اكسيژن را روى بينى ايشان نگه داشت و به همه دلدارى مى داد."حاال كجا برويم!؟" به ذهن پرستار "بيمارستان بهارلو" رسيد؛ پل جواديه. ماشين ترمز نداشت انگار... محافظ بيسيم را برداشت؛ "مركز 50- 50!" اين رمز آماده باش بود؛ "حافظ هفت مجروح شده". بعد چيزى به ذهنش رسيد: "با مجلس تماس بگير!" خدا رحمت كند فياض بخش را اسم چند نفر ديگر از

پزشك هاى مجلس را هم به زبان آورد: منافى، زرگر و... "بگو بيايند بيمارستان بهارلو!" بيمارستان بهارلو

ماشين از در عقب بيمارستان وارد محوطه شد. "آقا اين جا دكتر داريد؟" دكتر محجوبى از همدان به بهارلو آمده بود؛ جراحى داشت و دستش را مى شست كه از اتاق عمل خارج شود. آقا را كه با آن وضع

ديد، خيلى سريع داد اتاق عمل را دوباره آماده كنند.دكتر منافى همان طور كه در راه مى آمد، تلفن زد به دكتر سهراب شيبانى جراح عروق و دكتر ايرج فاضل، كه راه بيافتند بيايند بهارلو. دكتر زرگر را هم شهيد بهشتى خبر كرد. دكتر محجوبى كه حال و روز دكتر زرگر را ديد، گفت: "نگران نباش! من خون ريزى را بند آورده ام." عمل تا آخر شب طول كشيد اما ديگر نمى شد درمان را همان جا ادامه داد. كنترل آن بيمارستان كار مشكلى بود. تنها بيمارستانى هم كه مى شد بعد از عمل مراقبت هاى الزم را به عمل آورد، بيمارستان شهيد رجايى يا قلب سابق بود؛ كه

آن موقع رئيسش دكتر ميالنى نيا بود. هلى كوپتر

هلى كوپتر خبر كردند. نمى شد بيمار را از وسط ازدحام مردم نگران كشيد بيرون. محافظ پشت بى سيم گفته بود: "صدمه به قلب ايشان وارد شده". راديو هم اعالم كرده بود جراحت به قلب آيت اهللا خامنه اى رسيده. مردم متوجه شدند كه ممكن است قلب ايشان از كار افتاده باشد؛ آمده بودند و مى گفتند "قلب ما را برداريد و به ايشان بدهيد!" با هزار ترفند، هلى كوپتر را وسط ميدان نشاندند. تا بيمارستان دو بار

مونيتور وضعيت نبض، خط ممتد نشان داد... بيمارستان رجايى

دكترها مى گفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته اند و برگشته اند. يك مرحله، همان انفجار بمب بود. مرحله ى دوم، خون ريزى بسيار وسيع و غيرقابل كنترل و مرحله ى سوم، جمع شدن پروتئين ها در ريه و حالت خفگى. اين ها گذشت اما بيمار تب و لرزهاى عجيبى داشت. چند تخته پتو مى انداختند رويشان؛ گاهى حتى دكتر بغل شان مى كرد تا كمتر بلرزند! تا مدتى معلوم نبود منشأ اين تب ها كجاست؟ ضايعه ى

كوچكى هم در ريه ديده مى شد.ــان كامال حس كرده بودند كه دست ــتند حرف بزنند. خودش ــتند و نمى توانس آقا لوله ى تنفس داش

«قلب ما رابرداريد و به ايشان بدهيد!»

Page 18: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

23

جمارانچهار پنج روزى از عزل بنى صدر مى گذشت. جنگ و شورش منافقين بعد از اعالميه ى جنگ مسلحانه ــالمى، بحث داغ محافل بود. آيت اهللا خامنه اى از جبهه ها مستقيما خدمت امام رسيده با جمهورى اس

بودند و بعد از ديدار، طبق برنامه ى شنبه ها عازم يكى از مساجد جنوب شهر براى سخنرانى بودند. در راه مسجد

ــت؛ خلبان ــودرو حامل آيت اهللا خامنه اى كه از جماران حركت مى كرد، آن روز مهمان ويژه اى داش خعباس بابايى كه مى خواست درد دل هايش را با نماينده ى امام در شوراى عالى دفاع در ميان بگذارد، همراه

ايشان بود. آن ها نيم ساعت زودتر از اذان به مسجد ابوذر رسيدند و گفت وگو در مسجد ادامه پيدا كرد. مسجد ابوذر

نماز ظهر تمام شد و آقا به پشت تريبون رفتند؛ نمازگزاران همان طور منظم در صفوف نشسته بودند. سخنران مقدمه اى مى چيند تا به اين جا مى رسد كه امروز شايعات فراوانى بين مردم پخش شده. فردى با قد متوسط، موهاى فر و كت و پيراهن چهارخانه و صورتى با ته ريش مختصر كه آن روزها كليشه ى چهره ى خيلى از جوانان بود، ضبط صوت به دست خودش را به تريبون رساند. ضبط را گذاشت روى تريبون؛ درست مقابل قلب سخنران! دستش را گذاشت روى دكمه ى Play؛ شاسى مثل حالت پايان نوار، تق تق صدا كرد و روشن نشد.به دقيقه نكشيد كه بلندگو شروع كرد به سوت كشيدن. آقا گفتند: آقا اين بلندگو را تنظيم كنيد! بعد خودشان را به سمت چپ كشيدند و از پشت تريبون كمى عقب آمدند.(صوت آقا: "در زمان اميرالمؤمنين، زن در همه ى جوامع بشرى- نه فقط در ميان عرب ها- مظلوم بود. نه مى گذاشتند درس بخواند، نه مى گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسايل سياسى تبحر پيدا

بكند. نه ممكن بود در ميدان هاى..." انفجار!)سخنران كه رو به جمعيت و پشت به قبله بود، با يك چرخش 45 درجه اى به طرف چپ جايگاه افتاد. ــجد، ايشان را به ــاند و با توجه به كوچك بودن محيط مس ــر آقا رس اولين محافظ خودش را به باالى س

تنهايى بيرون برد.امام جماعت متحير، وسط مسجد مانده بود؛ كه چشمش به يك ضبط صوت افتاد. ضبط عين يك كتاب، دو تكه شده بود و روى جداره ى داخلى اش با ماژيك قرمز نوشته بودند: "عيدى گروه فرقان به جمهورى اسالمى!"

درمانگاهبيرون از مسجد، در آغوش محافظ، آقا لحظاتى به هوش آمدند، سرشان را آوردند باال، اما زود سرشان افتاد. بليزر سفيد حفاظت آن روز انگار ترمز نداشت و با سرعتى غيرقابل تصور مى راند! در خيابان قزوين، خودرو به يك درمانگاه كوچك رسيد. پنج نفر با قيافه ى خون آلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند ــى آقا را نمى شناخت. ــت اين طرف و آن طرف مى بردند. با آن صورت خون آلود، كس و آقا را روى دسدكتر با گوشى، ضربان قلب را گرفت؛ "نمى شود كارى كرد!" محافظ ها با سرعت به سمت در خروجى مى رفتند كه پرستارى از راه رسيد: "كى هستند ايشان؟ دارند تمام مى كنند!" اسم آقاى خامنه اى را كه

شنيد، گفت: "ببريدشان بيمارستان؛ اما يك كپسول اكسيژن هم با خودتان ببريد!"

«قلب ما رابرداريد و به ايشان بدهيد!»

18

تاريخ تولد: آن حضرت روز يك شنبه، هفتم ماه صفر، سال 128 هجرى قمرى در روستائى به نام أبواء بين مكه معظمه و مدينه منوره ديده به جهان گشود

نام: موسى صلوات اهللا و سالمه عليهابوالحسن، ابوالحسن اول ابوالحسن ماضى، ابوابراهيم، ابوعلى، ابواسماعيل، ابواسحاق: كنيه

ــيخ، وفى، نفس زكيه، لقب: عبد صالح، كاظم، باب الحوائج، صابر، رجل، امين، عالم، زاهر، صالح، شزين المجتهدين

،" ــبى اهللا ــتر بود، كه نقش هر كدام به ترتيب عبارتند از: "حس نقش نگين: حضرت داراى دو انگش"الملك هللا وحده"

پدر: امام جعفر، صادق آل محمد صلوات اهللا عليهممادر: حميده مصفاة اندلسى، دختر صاعد

مدت امامت: حضرت روز دوشنبه، 25 شوال، سال 148 هجرى قمرى، پس از شهادت پدر بزرگوارش، در 20سالگى منصب امامت و زعامت جامعه اسالمى را به عهده گرفت و تا سال 183 هجرى، امامت

آن حضرت به طول انجاميد.ــال و بنابر نقلى 19 سال، هم زمان با پدر بزرگوارش و مدت 35 مدت عمر: آن حضرت مدت 20 سسال پس از آن ادامه حيات داد كه جمعا 55 سال طبق مشهور، عمرى با بركت و پر از مشقت را سپرى

نمود، گرچه بعضى عمر آن حضرت را تا 58 سال نيز گفته اند.علت زندانى شدن: در آن سالى كه هارون الرشيد به سفر حج رفت و در كنار قبر حضرت رسول صلى اهللا عليه و آله جمعى از بنى هاشم و از آن جمله امام موسى كاظم عليه السالم را ديد، كه جهت زيارت

قبر آن حضرت حضور دارندهنگامى كه هارون الرشيد نزديك قبر مطهر رسيد، گفت: "السالم عليك يا رسول اهللا ! يا بنى عمى!" يعنى؛ سالم بر تو اى رسول خدا! اى پسر عمويم. در همين حال، امام موسى كاظم عليه السالم جلو آمد و هنگامى كه نزديك قبر مطهر رسيد؛ اظهار داشت السالم عليك يا أبة! يعنى؛ سالم بر تو اى پدر هارون الرشيد با ديدن چنين صحنه اى، چهره خود را در هم كشيد و كينه و عداوت آن حضرت را بر دل

گرفته و مصمم بر تحقير و قتل حضرت شد.مضافا بر آن كه سخن چينان دنياپرست و رياست طلب كه در هر زمان بوده و هستند در اين مدت به بدگويى از آن امام همام همت گماشتند. تا آن كه هارون به بغداد مراجعت كرده و دستور جلب آن

حضرت را صادر كرد؛ و حضرتش را در بصره زندانى كردندو چون مدتى را در آن جا سپرى نمود، به بغداد منتقل شده؛ و در زندانى مخوف و وحشتناك تحت

انواع شكنجه هاى جسمى و روحى محبوس گرديد.عامل شهادت: بنابر مشهور حضرت توسط سندى بن شاهك؛ و به دستور هارون الرشيد مسموم گرديد؛ و در روز جمعه، 25 رجب، سال 183 هجرى قمرى در زندان بغداد به شهادت رسيد و جسد مطهرشان

در قبرستان بنى هاشم كاظمين دفن گرديد.سالطين هم عصر حضرت: دوران امامت آن حضرت هم زمان بود با حكومت منصور دوانيقى، محمد

گـذرى كوتاه به زنـدگى امـام كاظـم عليه السالم

Page 19: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

19

مهدى عباسى، هادى عباسى، هارون الرشيد ــوره حمد، دوازده مرتبه سوره توحيد ــت، در هر ركعت پس از قرائت س نماز آن حضرت: دو ركعت اسخوانده مى شود. و پس از پايان سالم نماز، تسبيحات حضرت فاطمه زهراء عليهاالسالم گفته مى شود؛ ــته هاى خويش را از درگاه خداوند متعال تقاضا نموده، كه ان شاء اهللا بر آورده ــپس حوائج و خواس و س

خواهد شد.تنظيم: گروه دين و انديشه تبيانبرگرفته از: 40 داستان و حديث از امام موسى كاظم عليه السالم؛ عبداهللا صالحىهفت گوهر از گوهر هفتم

فرمايشات حضرت امام موسى بن جعفر الكاظم عليه السالم

ة باطنة، فأما الظاهرة فالرســل و ة ظاهرة و حج تین، حج ۱.«إن لله عىل الناس حج

ا الباطنة فالعقول.» ة و أم االنبیاء و االهمانا براى خداوند بر مردم دو حجت است، حجت آشكار و حجت پنهان، اما حجت آشـكار عبارت است از: رسوالن و پيامبران و امامان و حجت پنهانى عبارت است از

عقول مردمان.ز ما وعده الله ۲.«مــن زار أخــاه المؤمن لله ال لغیره، لیطلب به ثواب اللــه و تنج

عزوجل وکل الله عزوجل به سبعین ألف ملک من حین یخرج من منزله حتى یعود

إلیه ینادونه: أال طبت و طابت لک الجنة، تبوأت من الجنة منزال.»هر كس ـ فقط براى خدا نه چيز ديگر ـ به ديدن برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعده هاى الهى برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد كه همه ندايش كنند: هان! پاك و خوش باش و بهشت برايت

پاكيزه باد كه در آن جاى گرفتى.ته یوم القیمة و من کف غضبه عن ۳..«من کف نفسه عن أعراض الناس أقاله الله ع

الناس کف الله عنه غضبه یوم القیمة.»هر كه خود را از آبروريزى مردم نگهدارد، خدا در روز قيامت از لغزشش مى گذرد، و هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت خشمش را از او باز دارد.

عمره ساعة. ۴. قال الکاظم علیه السالم: المغبون من غخسارت ديده و ورشكسته كسى است كه عمر خود را هر چند به مقدار يك ساعت

هم كه باشد بيهوده تلف كرده باشد.نه زید ىف بالئه تى المیزان كل زید ىف ای ۵. قال الکاظم علیه السالم: المؤمن مثل كف

وضعيت مؤمن مانند وضعيت دو كفه ترازو اسـت، كه هر چه ايمانش افزوده شـود بالها و آزمايشاتش بيشتر مى گردد.

گـذرى كوتاه به زنـدگى امـام كاظـم عليه السالم

22

«قلب ما رابرداريد و

به ايشان بدهيد!»

Page 20: ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ - imam.miu.ac.irimam.miu.ac.ir/uploads/17_369_ayande besyar nazdik.pdf · ﺐﻟﺎﻄﻣ ﺖﺳﺮﻬﻓ (ﻥﺍﺭﺪﻧﺯﺎﻣ) ﻥﺎﺘﺳﺮﺒﻃ

21

يوسف آل نبى در چاه شد

يــــوســــف آل نـــبــى در چـــاه شدقــعــر زنــدان جلــوه گـاه ماه شد

آنــچــنـــان زنـــدان او تــــاريـــك بــود كز سياهى روزها شب مـى نمود

روز و شـب در سجـده و تـكـبـيــر بـودپــاى او در حلــقــه زنــجـيــــر بود

بـارهــا مى گــفـــت اى پـــروردگـــار اى انيــس بـى كسان در شام تار

گرچه جسمم آب مى گردد چون موم بــوده ايــن خلـوتـگه عشق آرزوم

تـا كنــم آن را عبـــادتــگـــاه خــويـش در خفا سوزم به اشك و آه خويش

گـرچـه زنــدان چـون شب ديـجــور بود در حقـيـقــت لمـعـه اى از نــور بود

بــود زنـدان هـمــچــون يـك ابـر سياه در ميــان بــگــرفـتـه آن تـابنده ماه

تـا كـه موسى شد در آن زندان مقيمگشت زنــدان طــور موساى كليم

گـذرى كوتاه به زنـدگى امـام كاظـم عليه السالم

20

الة ۶.«أفضل ما یتقرب به العبد إىل الله بعد المعرفة به الص

و بر الوالدین و ترک الحسد و العجب و الفخر.»بهترين چيزى كه به وسـيله آن بنده بـه خداوند تقرب مىجويد، بعد از شـناختن او، نماز و نيكى به پدر و مادر و

ترك حسد و خودبينى و به خود باليدن است.۷.«إجتهدوا ىف أن یکون زمانکم أربع ساعات:ساعة لمناجاة

الله، وساعة المرالمعاش، وساعة لمعارشة االخوان والثقاة

الذین یعرفونکم عیوبکم ویخلصون لکم ىف الباطن، وساعة

تخلون فیها للذاتکم ىف غیر محرم وبهذه الساعة تقدرون

عىل الثالث ساعات.»بكوشيد كه اوقات شبانه روزى شما چهار قسمت باشد: 1ـ قسـمتى براى مناجات با خدا، 2ـ قسمتى براى تهيه معاش، 3ـ قسمتى براى معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد كه عيبهاى شـما را به شما مى فهمانند و در دل به شـما اخالص مى ورزند، 4ـ و قسمتى را هم در آن خلوت مى كنيد براى درك لذت هاى حالل [و تفريحات سالم] و به وسيله انجام اين قسمت است كه بر انجام وظايف آن سه

قسمت ديگر توانا مى شويد.

نزهة الناظر و تنبيه الخاطر حلواني: ص 123.تحف العقول: ص 301، بحاراال نوار: ج 78، ص 320

گـذرى كوتاه به زنـدگى امـام كاظـم عليه السالم